فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bellows, bellowing, bellowed
حالات: bellows, bellowing, bellowed
• (1) تعریف: to make the deep, loud cry of a bull.
• مشابه: low, moo, roar
• مشابه: low, moo, roar
- We were terrified when the bull bellowed.
[ترجمه گوگل] وقتی گاو نر داد، وحشت کردیم
[ترجمه ترگمان] وقتی گاو نعره کشید ما وحشت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی گاو نعره کشید ما وحشت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to shout loudly and with a deep tone.
• مترادف: cry, holler, roar, shout, vociferate, yell
• مشابه: bawl, clamor, rumble, whoop
• مترادف: cry, holler, roar, shout, vociferate, yell
• مشابه: bawl, clamor, rumble, whoop
- The neighbor banged on their door and bellowed at them to be quiet.
[ترجمه گوگل] همسایه در خانه آنها را کوبید و به آنها داد زد که ساکت باشند
[ترجمه ترگمان] همسایه ها در زدند و فریاد کشیدند که ساکت باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همسایه ها در زدند و فریاد کشیدند که ساکت باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter loudly and powerfully.
• مترادف: roar, shout, thunder
• مشابه: bawl, blare, clamor, exclaim, holler, howl
• مترادف: roar, shout, thunder
• مشابه: bawl, blare, clamor, exclaim, holler, howl
- "Turn the water off!" he bellowed.
[ترجمه گوگل] "آب را قطع کن!" او فریاد زد
[ترجمه ترگمان] ! آب رو خاموش کن نعره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ! آب رو خاموش کن نعره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The officer bellowed his commands.
[ترجمه آنا] افسر فرمان هایش را نعره زد.|
[ترجمه گوگل] افسر دستوراتش را زیر پا گذاشت[ترجمه ترگمان] افسر فرمان داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: bellower (n.)
مشتقات: bellower (n.)
• (1) تعریف: a deep, loud roar of a bull.
• مترادف: roar
• مشابه: low, moo
• مترادف: roar
• مشابه: low, moo
- We heard the bull's bellow from across the fields.
[ترجمه گوگل] صدای دم گاو نر را از آن سوی مزارع شنیدیم
[ترجمه ترگمان] صدای نعره گاو را از روی دشت ها شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صدای نعره گاو را از روی دشت ها شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an act or sound of bellowing.
• مترادف: roar
• مشابه: bawl, cry, holler, shout, yell
• مترادف: roar
• مشابه: bawl, cry, holler, shout, yell