معنی: دور شو، خارج شومعانی دیگر: محاصره کردن، دوره کردن، دورتادور چیزی را بستن، کمربند بستن، با تسمه (و غیره) دورچیزی را بستن، (معمولا به صورت امر) برو!، بروید!، رفتن، بصورت امر خارج شو، عزیمت کن
[ترجمه گوگل]ازش خواستم بره [ترجمه ترگمان]از او خواهش کردم از اینجا دور شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Would he have clapped his hand and scowled on me and bid me begone?
[ترجمه گوگل]آیا او دستش را می زد و روی من اخم می کرد و از من می خواست که بروم؟ [ترجمه ترگمان]ایا او دست او را به هم می زد و به من اخم می کرد و از من دور می شد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It'stood crouched, with tail between its legs, like a miserable and woe - begone dog.
[ترجمه گوگل]خمیده ایستاده است، با دم بین پاهایش، مانند سگی بدبخت و بدبخت [ترجمه ترگمان]در حالی که دمش را بین پاهایش قرار داده بود و دمش را بین پاهایش قرار داده بود، مثل یک سگ دور از دسترس بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Some of the servants who saw him laughed at his poverty, and bade him begone.
[ترجمه حسین کتابدار] بعضی از خدمتکاران با دیدن فقر و بدبختیش، به او خندیدند و گفتند گورش را گم کند.
|
[ترجمه گوگل]برخی از خدمتکارانی که او را دیدند به فقر او خندیدند و از او خواستند که برود [ترجمه ترگمان]بعضی از نوکران که او را می دیدند به فقر خود می خندید و از او امر می کرد که از اینجا دور شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
دور شو (صفت)
begone
خارج شو (فعل)
begone
انگلیسی به انگلیسی
• get out!, go away! go away!, get out!
پیشنهاد کاربران
to go away. Hint: This word is used as a command دور شو، گمشو Begone, you rascal
ممنوع!
نبودن، حالا چه به معنی خونه نبودن و مسافرت بودن، یا به معنی زنده نبودن. while i'm gone: وقتی من نیستم . . . how long will you be gone: چند وقت نیستی ( مسافرتی ) ؟