صفت ( adjective )
عبارات: off the beaten track, off the beaten path
عبارات: off the beaten track, off the beaten path
•  (1) تعریف: shaped or flattened by hammering.
- beaten silver
 [ترجمه باب اسفنجی] نقره کوب| 
 [ترجمه گوگل] نقره کوبیده[ترجمه ترگمان] نقره زده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (2) تعریف: used by many people; much traveled.
• متضاد: pristine
• متضاد: pristine
- a beaten path
 [ترجمه طاهایی] مسر هموار| 
 [ترجمه Mrjan] یک جای بکر و رویایی| 
 [ترجمه گوگل] یک مسیر ضرب و شتم[ترجمه ترگمان] یک راه کتک زدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (3) تعریف: lacking in ability, confidence, or motivation to proceed; defeated; thwarted.
• متضاد: confident, victorious, winning
• مشابه: done for
• متضاد: confident, victorious, winning
• مشابه: done for
- They felt beaten by life.
 [ترجمه گوگل] آنها احساس می کردند که از زندگی کتک خورده اند
[ترجمه ترگمان] آن ها احساس می کردند که مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها احساس می کردند که مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید