baggage

/ˈbæɡədʒ//ˈbæɡɪdʒ/

معنی: چمدان، بار و بنهء مسافر، بارسفر
معانی دیگر: چمدان(ها)، جامه دان(ها)، اسباب سفر، توشه، باروبنه، (ارتش) ابزار و تدارکات، آمادها، فاحشه، جنده، روسپی، دختر پررو و بی ادب، بی حیا، دختر مل و مست، دختری که دنده اش می خارد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: suitcases, bags, and other articles used to carry belongings during travel; luggage.
مشابه: luggage

(2) تعریف: the portable supplies of an army.

(3) تعریف: unnecessary and burdensome things or ideas.

- He tried to rid himself of the baggage of his life.
[ترجمه گوگل] او سعی کرد خود را از شر توشه زندگی اش خلاص کند
[ترجمه ترگمان] می کوشید تا از شر وسایل زندگی خود خلاص شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. bag and baggage
(عامیانه) همه ی مایملک،کاملا،تمام و کمال،بودونبود

2. did you check in your baggage
چمدان های خود را تحویل دادی ؟

3. i stored the suitcase in the baggage room of the station for six days
چمدان را شش روزه در انبار ایستگاه به امانت سپردم.

4. Mrs. Montez checked her baggage at the station and took the children for a walk.
[ترجمه گوگل]خانم مونتز در ایستگاه چمدانش را چک کرد و بچه ها را به گردش برد
[ترجمه ترگمان]خانم Montez بارو بنه خود را در ایستگاه چک کرد و بچه ها را به گردش برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The modern army cannot afford to be slowed up with heavy baggage.
[ترجمه گوگل]ارتش مدرن نمی تواند با چمدان های سنگین کند شود
[ترجمه ترگمان]ارتش مدرن نمی تواند هزینه های سنگین را با بار سنگین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The baggage was properly roped up and conveyed to the airport.
[ترجمه گوگل]چمدان به درستی طناب زده شد و به فرودگاه منتقل شد
[ترجمه ترگمان]چمدان ها به خوبی از هم جدا شدند و به فرودگاه منتقل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Please deliver the baggage to my hotel as soon as you have located it.
[ترجمه گوگل]لطفاً به محض اینکه چمدان را پیدا کردید به هتل من تحویل دهید
[ترجمه ترگمان]لطفا وسایل را به محض اینکه در آن قرار گرفتید به هتل من تحویل دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I will call a baggage carrier to help me.
[ترجمه diana] من به به یک حامل بار زنگ میزنم تا به من کمک کند
|
[ترجمه گوگل]من با یک باربر تماس خواهم گرفت تا به من کمک کند
[ترجمه ترگمان]من به a زنگ می زنم که به من کمک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The inspector chalked O. K. on my baggage.
[ترجمه ساچ] بازرس با گچ روی بار من نوشت O. K.
|
[ترجمه گوگل]بازرس O K را روی چمدان من گچ زد
[ترجمه ترگمان]بازرس به فکر افتاد که او را به روی خود نگه دارد کی؟ روی چمدون هام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He identified his baggage among hundreds of others.
[ترجمه گوگل]او چمدان خود را در میان صدها نفر دیگر شناسایی کرد
[ترجمه ترگمان]او بارو بنه خود را در میان صدها نفر دیگر شناسایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She is a cute little baggage.
[ترجمه گوگل]او یک چمدان کوچک ناز است
[ترجمه ترگمان] اون یه بچه کوچولوی بامزه - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Check your baggage in at the desk.
[ترجمه فاطمه بنی علی] چمدان های خود را روی میز تحویل دهید
|
[ترجمه گوگل]چمدان خود را در میز تحویل بگیرید
[ترجمه ترگمان] baggage رو چک کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He took a gun through baggage control to highlight the lax security.
[ترجمه گوگل]او یک اسلحه را از طریق کنترل چمدان گرفت تا امنیت ضعیف را برجسته کند
[ترجمه ترگمان]او یک تفنگ را از طریق کنترل کوله باری برداشت تا امنیت بی قید و بند را مشخص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He cast away his baggage and fled to Shanghai.
[ترجمه گوگل]او بار خود را دور انداخت و به شانگهای گریخت
[ترجمه ترگمان]He را کنار زد و به شانگهای گریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She is such a cute baggage.
[ترجمه لادن] او یک هرزه دوست داشتنی است.
|
[ترجمه گوگل]او یک چمدان بامزه است
[ترجمه ترگمان] اون خیلی با نمکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There is a surcharge for excess baggage.
[ترجمه گوگل]برای چمدان های مازاد هزینه اضافی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]a اضافی برای باره ای اضافی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We had to pay excess baggage.
[ترجمه گوگل]مجبور شدیم بار اضافی بپردازیم
[ترجمه ترگمان]ما باید ذخیره اضافی رو پرداخت می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Our progress was embarrassed by lots of baggage.
[ترجمه Shirinbahari] پیشرفت ما با نظرات و عقایدزیادی خجالت آور شد.
|
[ترجمه گوگل]پیشرفت ما با بارهای زیاد خجالت زده شد
[ترجمه ترگمان]پیشرفت ما توسط یه عالمه بار خجالت کشیده شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Insure your baggage before you leave home.
[ترجمه ساچ] قبل از ترک خانه وسایل خود را بیمه کنید
|
[ترجمه گوگل]قبل از خروج از خانه، چمدان خود را بیمه کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه از خونه بری وسایلت رو جمع کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چمدان (اسم)
kist, valise, baggage, suitcase, kit, portmanteau

بار و بنهء مسافر (اسم)
baggage, luggage

بارسفر (اسم)
baggage, luggage

انگلیسی به انگلیسی

• cargo, parcels; military equipment; naughty girl
your baggage consists of the suitcases and bags that you take with you when you travel.

پیشنهاد کاربران

- بار و بنه، اسباب سفر . . . غیر قابل شمارش
✅ به کلیه وسایلی که در یک سفر به همراه داریم گفته میشه. شامل لباس ها، لوازم بهداشتی، مدارک، تجهیزات الکترونیکی، چمدان و غیره
Baggage = luggage
Baggage 👈 American
Luggage 👈 Britain
baggage has several meanings one of them is used to describe beliefs especially outdated or unhelpful beliefs which influence how people think. .
چمدان
مثال weigh the baggage:وزن کردن چمدان
This term refers to the emotional or psychological issues that a person carries with them due to past experiences or traumas. It can encompass a range of negative emotions, memories, or patterns of behavior.
...
[مشاهده متن کامل]

مسائل عاطفی یا روانی که فرد به دلیل تجربیات یا آسیب های گذشته با خود حمل می کند.
این می تواند طیفی از احساسات منفی، خاطرات یا الگوهای رفتاری را در بر گیرد.
عقدۀ روحی
مثال؛
I have a lot of emotional baggage from my previous relationships.
In therapy, a person might discuss their baggage and work on unpacking it to achieve healing and growth.
A friend might offer support by saying, “I’m here for you, no matter what baggage you’re carrying. ”

ایده، باور، عمل، عادت، طرز فکر، بار فکری ( که از تجارب یا روابط زندگی قبلی شخصی در او باقی می ماند تا آنجایی که وضعیت جدیدی که به آن مربوط یا مناسب نبوده را تحت تاثیر قرار می دهد )
عقده عاطفی ( احساسی ) : emotional baggage
اثاثیه، بارسفر
baggage ( n ) ( b�ɡɪdʒ ) =bags, cases, etc. that contain sb's clothes and things when they are traveling
baggage
واژه baggage و luggage هر دو غیر شمارشی هستند، بنابر این جمع ندارند. به تمامی چمدانها و ساک هاى یه نفر baggage میگویند. همچنین به تمام چمدانها و ساکهای چند نفر هم باز baggage میگویند. ‏
I put your l Baggage upstairs
...
[مشاهده متن کامل]

We put all the baggage upstairs
قابل ذکر است که در امریکا اصولا چمدان هایی که داخلشان پر است را baggage و انهایی را که خالی هستند luggage می گویند. البته بر آن اصراری نیست.

Emotional or psychological baggage is a collective term for any unresolved emotional turmoil caused by childhood trauma, abuse, or any negative experience from the past
"مشکل" یا "نقطه ضعف"
When I find out what her baggage is.
It's there.
I don't know what it is
, but when I do,
party's over.
وقتی بفهمم مشکلش ( یا نقطه ضعفش ) چیه ،
میدونم یک چیزی هست ،
نمیدونم چیه ،
ولی وقتی بفهمم،
همه چی تمومه!
مشکلات
کیف دستی چمدان
چمدان . کیف دستی
عقدۀ روحی
بار عاطفی منفی
چمدان ها . چون اسم جمع هست
بار و بندیل ( عامیانه )
پیش داوری کردن.
فکر میکنم � مهمات جنگی� هم معنی بده. . .
تجربیات
مفروضات
نگرش
past experiences or long - held attitudes perceived as burdensome encumbrances.
"the emotional baggage I'm hauling around"
تجربه ی بد در گذشته
بار و بندیل
the beliefs and feelings that influence how you think and behave:
اعتقادات و احساساتی که بر نحوه تفکر و رفتار شما تاثیر می گذارند
چمدان
luggage
ساک، چمدان
پیشداوری
Religion has a lot of baggage
مذهب پیشداوری زیادی دارد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس