back out


معنی: عدول کردن
معانی دیگر: 1- کناره گیری کردن، جا زدن، کنار رفتن 2- عهد شکنی کردن

جمله های نمونه

1. I stood in the driveway and watched him back out and pull away.
[ترجمه گوگل]من در خیابان ایستادم و او را تماشا کردم که بیرون آمد و کنار رفت
[ترجمه ترگمان]من در راه ماشین رو ایستادم و او را تماشا کردم که عقب رفت و بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You agreed to come. You can't back out now!
[ترجمه گوگل]قبول کردی بیای الان نمیتونی عقب نشینی کنی!
[ترجمه ترگمان]تو قبول کردی که بیای حالا نمی توانی عقب بکشی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She could not, in good conscience, back out on her deal with him.
[ترجمه گوگل]او با وجدان خوب نمی توانست از معامله اش با او عقب نشینی کند
[ترجمه ترگمان]با وجدان راحت نمی توانست با او کنار بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is too late to back out of the deal.
[ترجمه گوگل]برای عقب نشینی از معامله خیلی دیر است
[ترجمه ترگمان]دیگه خیلی دیر شده که از قرارمون سر در بیاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's too late to back out now.
[ترجمه گوگل]الان برای عقب نشینی خیلی دیر است
[ترجمه ترگمان]الان دیگه خیلی دیر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He put his back out lifting the crates.
[ترجمه گوگل]پشتش را بیرون آورد و جعبه ها را بلند کرد
[ترجمه ترگمان]هری صندوق را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You can't back out of it.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید از آن عقب نشینی کنید
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی از آن خلاص بشوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Everything's arranged. It's too late to back out now.
[ترجمه محمدرضا شریفی] همه چیز ترتیب داده شده، برای کنار کشیدن خیلی دیر است
|
[ترجمه گوگل]همه چیز مرتب شده است الان برای عقب نشینی خیلی دیر است
[ترجمه ترگمان]همه چیز مرتب است الان دیگه خیلی دیر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You promised to help - you mustn't back out now.
[ترجمه گوگل]قول دادی کمک کنی - حالا نباید عقب نشینی کنی
[ترجمه ترگمان]تو قول دادی که کمک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The government is trying to back out of its commitment to reduce pollution.
[ترجمه گوگل]دولت در تلاش است از تعهد خود برای کاهش آلودگی عقب نشینی کند
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا از تعهد خود برای کاهش آلودگی خودداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The old man belted a few and went back out into the cold.
[ترجمه گوگل]پیرمرد چند نفر را بست و در سرما برگشت
[ترجمه ترگمان]پیرمرد چند زنگ به کمرش بست و به طرف سرما برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She went back out into the daylight.
[ترجمه گوگل]او به روشنایی روز بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]به روشنایی روز بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I gave her a lift back out to her house.
[ترجمه گوگل]با آسانسور به خانه اش برگشتم
[ترجمه ترگمان]او را به طرف خانه او برگرداندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There's still time to back out of selling the house.
[ترجمه گوگل]هنوز زمان برای خروج از فروش خانه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هنوز وقت دارد که از فروش خانه بیرون بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We're in too deep to back out.
[ترجمه گوگل]ما آنقدر عمیق هستیم که نمی توانیم عقب نشینی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما خیلی deep که برگردیم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدول کردن (فعل)
swerve, dodge, obviate, avoid, elude, shirk, back out, backtrack, deviate, weasel, flinch, skive

انگلیسی به انگلیسی

• withdraw, pull back

پیشنهاد کاربران

۱ _ شانه خالی کردن ، جا زدن ، کنار کشیدن
۲ _ عقب راندن
Back out = Renege
اگر در مورد ابراز احساساتتون Back out کنین بهش میگن Hold back.
کنار کشیدن/کناره گیری کرد/ دبه کردن/امتناع کردن ( کنار کشیدن از یک تعهد ) .
I hate to back out at the last moment
من از عهد شکنی در آخرین لحظه متنفرم
جا زدن، کناره گیری کردن
Phrasal verb :
پا پس کشیدن
از زیر انجام کاری ( که قبلا قول انجامش را داده بودیم ) شانه خالی کردن
عقب نشستن از قول و پیمان خود
به عنوان مثال :
After you’ve signed the contract, it will be impossible to back out
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/back-out
دبه کردن
جا ز دن
کنار کشیدن، جا زدن، میدون را خالی کردن ( میدون جنگ، مبارزه، مسابقه و . . . ) ، جیم شدن
دبه کردن
شونه خالی کردن
انصراف دادن
withdraw from a commitment
برگشتن - عقب رفتن ( اتومبیل )
بر هم زدن ، لغو کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس