فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: assents, assenting, assented
حالات: assents, assenting, assented
• (1) تعریف: to consent, agree, or give approval (usu. fol. by "to").
• مترادف: accede, agree, approve, concur, consent
• متضاد: dissent, protest
• مشابه: accept, accord
• مترادف: accede, agree, approve, concur, consent
• متضاد: dissent, protest
• مشابه: accept, accord
- Her parents eventually assented to her marriage.
[ترجمه آیدا] والدین او بلاخره با ازدواج او موافقت کردند|
[ترجمه گوگل] والدینش در نهایت با ازدواج او موافقت کردند[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش سرانجام به ازدواج او موافقت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He not only knew of the torture; he had assented to it.
[ترجمه گوگل] او نه تنها از شکنجه خبر داشت او با آن موافقت کرده بود
[ترجمه ترگمان] او نه تنها از شکنجه آگاهی داشت، او موافقت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او نه تنها از شکنجه آگاهی داشت، او موافقت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was asked to take on this onerous task and she assented.
[ترجمه گوگل] از او خواسته شد که این وظیفه طاقت فرسا را بر عهده بگیرد و او موافقت کرد
[ترجمه ترگمان] او از او خواسته بود که این کار را انجام دهد و او موافقت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او از او خواسته بود که این کار را انجام دهد و او موافقت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to give in; concede; comply (often fol. by "to" or infinitive).
• مترادف: acquiesce, comply, concede
• متضاد: refuse
• مشابه: accede, accept, capitulate, yield
• مترادف: acquiesce, comply, concede
• متضاد: refuse
• مشابه: accede, accept, capitulate, yield
- They assented to the demands of the kidnappers.
[ترجمه سینا] تسلیم مطالبات آدم ربایان شدند.|
[ترجمه گوگل] آنها با خواسته های آدم ربایان موافقت کردند[ترجمه ترگمان] آن ها با خواسته های آدم ربایان موافقت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The management assented to the workers' demands.
[ترجمه گوگل] مدیریت با خواسته های کارگران موافقت کرد
[ترجمه ترگمان] مدیریت با تقاضاهای کارگران موافقت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مدیریت با تقاضاهای کارگران موافقت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The ailing singer assented to do one last concert in Vienna.
[ترجمه گوگل] خواننده بیمار برای آخرین کنسرت در وین موافقت کرد
[ترجمه ترگمان] این خواننده بیمار رضا داد که آخرین کنسرت خود را در وین اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این خواننده بیمار رضا داد که آخرین کنسرت خود را در وین اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: assentive (adj.), assentingly (adv.)
مشتقات: assentive (adj.), assentingly (adv.)
• : تعریف: agreement, approval, or compliance.
• مترادف: accedence, accession, agreement, approval, compliance, concurrence, consent
• متضاد: dissent, refusal
• مشابه: acceptance, accord, acknowledgment, amen, blessing, sanction
• مترادف: accedence, accession, agreement, approval, compliance, concurrence, consent
• متضاد: dissent, refusal
• مشابه: acceptance, accord, acknowledgment, amen, blessing, sanction