اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: symbol of the chemical element arsenic.
پیشوند ( prefix )
• : تعریف: to.
- associate
[ترجمه احمد قربانی] همکاری کردن|
[ترجمه گوگل] وابسته[ترجمه ترگمان] هم کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- assume
- assimilate
[ترجمه Amir] به طور مشابه|
[ترجمه گوگل] جذب، همانند ساختن[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• (1) تعریف: equally; to the same extent or degree.
- Music is important in a culture, but certainly literature is as important.
[ترجمه مبیناناعمی] موسیقی جایگاه مهمی در فرهنگ دارد، اما یقیناً ادبیات نیز به همان اندازه حائز اهمیت است.|
[ترجمه گوگل] موسیقی در یک فرهنگ مهم است، اما مطمئناً ادبیات به همان اندازه مهم است[ترجمه ترگمان] موسیقی در یک فرهنگ مهم است، اما قطعا ادبیات به همان اندازه مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I felt bad last night, but I don't feel as bad today.
[ترجمه سما] دیشب حالم بد بود، اما امروز اونقدر بد نیستم.|
[ترجمه پری راد] دیسب احساس بدی داشتم امروز به بدی دیشب نیستم|
[ترجمه مبیناناعمی] دیشب حال خوبی نداشتم، اما امروز کمی بهترم|
[ترجمه بدبخت:/] دیشب احساس بدی داشتم؛امروز انقدرا هم بد نیستم|
[ترجمه گوگل] دیشب حالم بد بود اما امروز آنقدرها هم بد نیستم[ترجمه ترگمان] دیشب احساس بدی داشتم، اما امروز احساس بدی ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: for example; for instance.
- Some sports, as baseball, require the use of a bat.
[ترجمه Diana] بعضی از ورزش ها، مانند بیس بال، نیاز به استفاده از چماق دارند.|
[ترجمه مبیناناعمی] برخی ورزش ها مثل بیسبال، نیاز مند استفاده از چوب است.|
[ترجمه گوگل] برخی از ورزش ها، مانند بیسبال، نیاز به استفاده از چوب دارند[ترجمه ترگمان] برخی از ورزش ها به عنوان بیسبال به استفاده از چوب نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in the way expected or agreed on.
- He acted as directed.
[ترجمه Diana] او به عنوان کارگردان بازی کرد.|
[ترجمه سما] او همانطور که راهنمایی شد عمل کرد.|
[ترجمه مبیناناعمی] او به عنوان کارگردان ایفای نقش کرد.|
[ترجمه گوگل] او طبق دستور عمل کرد[ترجمه ترگمان] او طبق دستور عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف ربط ( conjunction )
عبارات: as good as, as if
عبارات: as good as, as if
• (1) تعریف: in the same way or manner that; to the same degree that.
- She learns as fast as he does.
[ترجمه Alireza] او یادمیگیرد به همان اندازه ای که او یاد میگیرد|
[ترجمه سما] اون خانم به همان سرعتی که اون آقا انجام میدهد یاد میگیرد.|
[ترجمه پارسا] اون خانم دقیقا به سرعت اون آقا یاد میگیرد.|
[ترجمه Alireza2] به همان سرعتی که کار میکنه ، یاد میگیره.|
[ترجمه int] اون ( مؤنث ) هم خیلی سریع یاد مگیره مثل اون ( مذکر ) .|
[ترجمه shila] سرعت یادگیری آن خانم برابر با آن آقاست .|
[ترجمه مبیناناعمی] سرعت یادگیری آن خانم مثل آن آقا بالا است.|
[ترجمه بدبخت:/] اون خانم به سرعت اون اقا یاد میگیره|
[ترجمه مهدی] خانم قدرت حافظه بالایی مانند آقا دارد|
[ترجمه گوگل] او به همان سرعتی که او یاد می گیرد[ترجمه ترگمان] او هر چه می خواهد سریع یاد می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: at the moment; when.
- She stopped as he started.
[ترجمه علیرضا] او متوقف شد زمانی که او شروع کرد|
[ترجمه سما] اون خانم ایستاد زمانیکه اون آقا شروع کرد.|
[ترجمه مبیناناعمی] به محض اینکه آن دختر توقف کرد، آن پسر شروع کرد.|
[ترجمه گوگل] همانطور که او شروع کرد ایستاد[ترجمه ترگمان] او در حین حرکت ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: during the time that; while.
- As I was looking out the window, I saw a rabbit run across the yard.
[ترجمه Diana] همان موقع که به بیرون پنجره نگاه کردم، خرگوشی را در حال دویدن دیدم.|
[ترجمه سما] اون موقع که دیدم یه خرگوش عرضِ حیاط رو دویید، من داشتم از پنجره بیرون رو می دیدم. ( داره لحظه دیدن خرگوش رو توصیف میکنه که داشته چی کار میکرده )|
[ترجمه ایمان حجتی] همانطور که از پنجره بیرون را نگاه میکردم، خرگوشی را دیدم که به آن سمت حیاط دوید.|
[ترجمه گوگل] همینطور که از پنجره بیرون را نگاه می کردم، دیدم خرگوشی در حیاط دوید[ترجمه ترگمان] همان طور که از پنجره بیرون را تماشا می کردم، دیدم که یک خرگوش در حیاط می دود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They talked the whole time as the baby slept.
[ترجمه Diana] در تمام مدتی که آن ها صحبت میکردند، کودک خوابیده بود.|
[ترجمه سما] آنها تمام وقت صحبت میکردند وقتی که بچه میخوابید. ( احتمالا کار بصورت عادت و تکرار و همیشگی در گذشته اتفاق می افتاده )|
[ترجمه گوگل] آنها تمام مدت زمانی که کودک خواب بود صحبت می کردند[ترجمه ترگمان] تمام مدت زمانی که بچه خوابیده بود حرف می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: though.
- Wicked as he is, we love him still.
[ترجمه Diana] با وجود اینکه او گناهکار است، ما هنوز هم او را دوست داریم.|
[ترجمه گوگل] همانطور که او شرور است، ما هنوز او را دوست داریم[ترجمه ترگمان] او شرور است، ما هنوز او را دوست داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: because.
- As I did not love him, I left him.
[ترجمه Diana] من او را ترک کردم زیرا دوستش نداشتم.|
[ترجمه بدبخت:/] از انجایی که دوستش نداشتم ترکش کردم|
[ترجمه گوگل] چون دوستش نداشتم ترکش کردم[ترجمه ترگمان] همان طور که او را دوست نداشتم از او جدا شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
ضمیر ( pronoun )
• (1) تعریف: that, which, or who (usu. prec. by such or same).
- They have the same temperament as their mother has.
[ترجمه گوگل] آنها همان خلق و خوی مادرشان را دارند
[ترجمه ترگمان] آن ها همان خلق و خوی مادرشان را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها همان خلق و خوی مادرشان را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a fact that.
- As you know, I have resigned.
[ترجمه گوگل] همانطور که می دانید من استعفا دادم
[ترجمه ترگمان] همونطور که می دونی، من استعفا دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همونطور که می دونی، من استعفا دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: in the function or position of.
- He is serving as temporary director.
[ترجمه گوگل] او به عنوان مدیر موقت مشغول به کار است
[ترجمه ترگمان] او به عنوان رئیس موقت خدمت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به عنوان رئیس موقت خدمت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: asses
حالات: asses
• (1) تعریف: an ancient Roman unit of weight equal to approximately twelve ounces; libra.
• (2) تعریف: an ancient Roman copper coin.