approximately

/əˈprɑːksəmətli//əˈprɒksɪmətli/

معنی: تقریبا
معانی دیگر: تقریبا

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: close to, in the area of.
مترادف: about, roughly
متضاد: exactly, sharp

- The plane will arrive at ten o'clock approximately.
[ترجمه آیدا] هواپیما تقریبا ساعت ده می خواهد حرکت کند
|
[ترجمه Melika] هواپیما تقریبا ساعت ده خواهد رسید
|
[ترجمه Helia] هواپیما حدود ده ساعت دیگه میرسد
|
[ترجمه 💎heli] هواپیما حدودا ده ساعت دیگه می رسد
|
[ترجمه هلیا خلیلی ] هواپیما حدودا ساعت ده می رسد
|
[ترجمه سیا] هواپیما ده اینا میرسه
|
[ترجمه گوگل] هواپیما تقریباً ساعت ده می رسد
[ترجمه ترگمان] هواپیما ساعت ده می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's approximately six feet tall.
[ترجمه 🌹 ILYA] قد او تقریباً شش فوت است.
|
[ترجمه 💎heli] قد او حدودا شش فوت است
|
[ترجمه گوگل] او تقریباً شش فوت قد دارد
[ترجمه ترگمان] تقریبا شش متر قد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i meet him approximately once a month
تقریبا ماهی یک بار او را ملاقات می کنم.

2. our houses were approximately ten meters apart
خانه های ما تقریبا ده متر از هم فاصله داشتند.

3. her story was at least approximately true
داستان او حداقل تا اندازه ای راست بود.

4. the ellipticity of the earth is approximately 1300
میزان بیضوی بودن کره ی زمین حدودا 1300 است.

5. There are approximately 12 million migrants with their dependants living in the EU countries.
[ترجمه گوگل]حدود 12 میلیون مهاجر با افراد تحت تکفل خود در کشورهای اتحادیه اروپا زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]حدود ۱۲ میلیون مهاجر با افراد تحت تکفل خود در کشورهای اتحادیه اروپا زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The area is approximately 100 square kilometers.
[ترجمه گوگل]مساحت این منطقه تقریباً 100 کیلومتر مربع است
[ترجمه ترگمان]مساحت این منطقه تقریبا ۱۰۰ کیلومتر مربع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The length of the bay is approximately 200 miles.
[ترجمه گوگل]طول خلیج تقریباً 200 مایل است
[ترجمه ترگمان]طول این خلیج تقریبا ۲۰۰ مایل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The plane will be landing in approximately 20 minutes.
[ترجمه گوگل]هواپیما تا 20 دقیقه دیگر فرود خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]این هواپیما در حدود ۲۰ دقیقه فرود خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Total expenditure amounted to approximately £1 million.
[ترجمه گوگل]کل هزینه ها حدود 1 میلیون پوند بود
[ترجمه ترگمان]هزینه های کل به حدود ۱ میلیون پوند می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The earth turns through one complete revolution approximately every twenty-four hours.
[ترجمه گوگل]زمین تقریباً هر بیست و چهار ساعت یک بار یک دور کامل می چرخد
[ترجمه ترگمان]زمین تقریبا هر بیست و چهار ساعت یک انقلاب کامل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How much do think it will cost, approximately?
[ترجمه King] فکر میکنید تقریبا هزینه آن چقدر خواهد شد؟
|
[ترجمه گوگل]فکر می کنید چقدر هزینه دارد، تقریبا؟
[ترجمه ترگمان]چقدر فکر می کنید هزینه آن تقریبا تمام خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Take approximately 60mg up to four times a day, unless advised otherwise by a doctor.
[ترجمه گوگل]تقریباً 60 میلی گرم تا چهار بار در روز مصرف کنید، مگر اینکه پزشک توصیه دیگری داشته باشد
[ترجمه ترگمان]حدود ۶۰ میلی گرم تا چهار بار در روز در نظر بگیرید، مگر این که به غیر از دیگری توسط یک پزشک توصیه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The battery allows approximately 135 minutes of talk time.
[ترجمه گوگل]باتری تقریباً 135 دقیقه زمان مکالمه را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]باطری حدود ۱۳۵ دقیقه زمان صحبت را مجاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In 1992 the population of Cairo was approximately 6 500 000.
[ترجمه گوگل]در سال 1992 جمعیت قاهره تقریباً 6500000 نفر بود
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۲ جمعیت قاهره حدود ۶،۰۰۰ نفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The journey took approximately seven hours.
[ترجمه گوگل]این سفر تقریباً هفت ساعت طول کشید
[ترجمه ترگمان]این سفر حدود هفت ساعت طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. One pound is approximately equal to 454 grams.
[ترجمه گوگل]یک پوند تقریباً برابر با 454 گرم است
[ترجمه ترگمان]یک پوند تقریبا برابر با ۴۵۴ گرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It cost approximately 300 I can't remember exactly.
[ترجمه گوگل]قیمتش تقریبا 300 هست دقیقا یادم نیست
[ترجمه ترگمان]این تقریبا ۳۰۰ پوند هزینه داشت که من دقیقا یادم نمیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقریبا (قید)
much, about, circa, near, nigh, almost, approximately, nearly, some, all but, well-nigh, sort of, thereabout

تخصصی

[ریاضیات] به تقریب، تقریبا، تخمینا، تقریب زدن

انگلیسی به انگلیسی

• nearly

پیشنهاد کاربران

APPROXIMATELY نسبتاً ، تقریبا ، حدوداً
🎯adverb
🎯close but not exactly
تقریبا ( about )
تقریباً، حدوداً
مثال: It will take approximately two hours to reach there.
برای رسیدن به آن تقریباً دو ساعت طول می کشد.
approximate = نسبی ، تخمین زدن ، تقریب زدن
approximation = تخمین ، تقریب ، نزدیکی
approximately = نسبتاً ، تقریبا ، حدوداً
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : approximate
✅️ اسم ( noun ) : approximation
✅️ صفت ( adjective ) : approximate
✅️ قید ( adverb ) : approximately
هواپیما تقریبا ساعت ده می رسد
approximately ( adv ) = تقریباً، حدوداً، تخمیناً، در حدود
مترادف با است با کلمه : around ( adv )
examples:
1 - The job will take approximately two weeks.
کار تقریباً دو هفته طول خواهد کشید.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - The school has approximately 700 students.
این مدرسه تقریباً 700 دانش آموز دارد.
3 - The job will take approximately three weeks, and cost approximately �1, 000.
این کار حدوداً سه هفته طول می کشد و تقریباً 1000 پوند هزینه دارد.
4 - In December, the company reduced its workforce by approximately 5%.
در دسامبر ، این شرکت نیروی کار خود را تقریباً 5 درصد کاهش داد.
5 - It will take approximately two weeks to collect the data.
جمع آوری داده ها تقریباً دو هفته طول می کشد.

تقریبا
حدودا
کم و بیش
More or less
Nearly

almost, تقریبا
Nearly
تقریبا
حدودا
کم و پیش
roughly
Nearly

تقریبا ، حدودا
من در این اندیشه ام که پیشنهادکاربران ترگمان واژه ی بیگانه ( انگلیسی ) به واژه ی بیگانه ی ( عربی ) است
یا آهنگ آن هست که واژه ی پارسی را جانشین واژه ی بیگانه کنیم . باسپاس فرزین
در حدود
Nearly, about, roughly
aproximately:تقریبا
حدودا، کم وپیش ، تقریبا
حدودا
کم و پیش
نزدیک به.
کمتر از ۵۰ درصد احتمال
نزدیک به، به طور تقریبی
دور وبر
بطور تقریبی
مجانبی ( امار و ریاضی )
approximately unbiased estimator ( براوردگر نااریب مجانبی )
Almost
about , around
حدودا - ( بصورت ) سرانگشتی
کم و بیش
Roughly. سر دستی ، تقریبا
Reliably. بطور قابل اعتماد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس