فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: anticipates, anticipating, anticipated
حالات: anticipates, anticipating, anticipated
• (1) تعریف: to look forward to; expect.
• مترادف: count on, expect, reckon on
• مشابه: await, bargain for, contemplate, envisage, envision, forecast, foresee, hope, look for, predict, reckon, trust, wait
• مترادف: count on, expect, reckon on
• مشابه: await, bargain for, contemplate, envisage, envision, forecast, foresee, hope, look for, predict, reckon, trust, wait
- We anticipated a pleasant outing in the country.
[ترجمه mohammad hadi nosrati] ماانتظار یک گردش دلپذیر در اطراف ( حومه ) شهر را داشتیم|
[ترجمه گوگل] ما انتظار یک گردش دلپذیر را در کشور داشتیم[ترجمه ترگمان] گردش مطبوعی در این کشور را پیش بینی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The children always anticipate a present from their father when he returns from a trip.
[ترجمه سواري] هنگامی که او از سفر باز می گردد، فرزندان همیشه یک سوغاتی از طرف پدرشان را پیش بینی می کنند.|
[ترجمه رضا] کودکان همیشه هنگام بازگشت پدر ازسفر انتظار سوغاتی دارند|
[ترجمه گوگل] بچهها همیشه وقتی پدرشان از سفر برمیگردد، پیشبینی میکنند که یک هدیه از طرف پدرشان دریافت کنند[ترجمه ترگمان] کودکان زمانی که از سفر برمی گردد همیشه از پدرشان انتظار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She anticipated being blissfully happy in her marriage, but she was disappointed.
[ترجمه گوگل] او پیشبینی میکرد که در ازدواجش بهطور سعادتمندی خوشحال شود، اما ناامید شد
[ترجمه ترگمان] او پیش بینی کرده بود که در ازدواج او خوشبخت است، اما نا امید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او پیش بینی کرده بود که در ازدواج او خوشبخت است، اما نا امید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to expect and prepare for in advance.
• مشابه: envision, expect, foresee, forestall, predict
• مشابه: envision, expect, foresee, forestall, predict
- We anticipated the enemy's attack.
[ترجمه گوگل] ما حمله دشمن را پیش بینی می کردیم
[ترجمه ترگمان] حمله دشمن را پیش بینی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حمله دشمن را پیش بینی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I anticipated that you would need these documents, so I have them here for you.
[ترجمه گوگل] من پیش بینی می کردم که شما به این اسناد نیاز دارید، بنابراین آنها را در اینجا برای شما دارم
[ترجمه ترگمان] من پیش بینی کرده بودم که شما به این مدارک نیاز دارید، بنابراین من آن ها را برای شما اینجا دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من پیش بینی کرده بودم که شما به این مدارک نیاز دارید، بنابراین من آن ها را برای شما اینجا دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He anticipated their wanting to pay for dinner, so he secretly told the waiter to give him the check.
[ترجمه فریبا دیبافر] او حدس زده بود آنها میخوان پول شام را حساب کنند به همین خاطر مخفیانه به پیشخدمت گفت صورتحساب رو به او بدهد .|
[ترجمه گوگل] او پیش بینی کرد که آنها می خواهند برای شام پول بدهند، بنابراین مخفیانه به گارسون گفت که چک را به او بدهد[ترجمه ترگمان] او پیش بینی کرده بود که می خواهند پول شام را بپردازند، بنابراین در نهان به پیشخدمت دستور داد صورت حساب را به او بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to accomplish or fulfill in advance.
• مشابه: accomplish, fulfill, satisfy
• مشابه: accomplish, fulfill, satisfy
- You're lucky to have someone caring for you who anticipates your wishes.
[ترجمه گوگل] شما خوش شانس هستید که کسی از شما مراقبت می کند که آرزوهای شما را پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان] تو خیلی خوش شانسی که کسی رو داری که به تو اهمیت میده که خواسته های تو رو برآورده می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو خیلی خوش شانسی که کسی رو داری که به تو اهمیت میده که خواسته های تو رو برآورده می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید