alienate

/ˈeɪljəˌnet//ˈeɪliəneɪt/

معنی: بیگانه کردن، انتقال دادن، منحرف کردن
معانی دیگر: انتقال دادن (مالکیت)، به دیگری واگذاردن، (از خود) راندن، گریزان کردن، ناخشنود کردن، بیزار کردن، گمگشته کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: alienates, alienating, alienated
مشتقات: alienator (n.)
(1) تعریف: to cause to become unfriendly or averse; estrange.
مترادف: estrange
متضاد: charm, endear
مشابه: antagonize, oppose, rupture, separate, withdraw

- She alienated her friends with her hostility.
[ترجمه Mrjn] اون با خصومتش دوستانش را گریزان کرد
|
[ترجمه گوگل] او با دشمنی خود دوستانش را از خود دور کرد
[ترجمه ترگمان] دوستاش رو با خصومت از خودش طرد کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in law, to transfer (property, title, or the like) to another.
مترادف: transfer

جمله های نمونه

1. she had no right to alienate such a large sum from the children's account
او حق نداشت چنین پول هنگفتی را از حساب بچه ها انتقال بدهد.

2. Don't alienate yourself from the masses.
[ترجمه مریم سالک زمانی] موجبات بیزاری توده ها را از خودتان فراهم نکنید.
|
[ترجمه گوگل]خود را از توده ها بیگانه نکنید
[ترجمه ترگمان]خودت را از توده دور نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The latest tax proposals will alienate many voters.
[ترجمه گوگل]آخرین پیشنهادهای مالیاتی بسیاری از رای دهندگان را بیگانه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]آخرین پیشنهادها مالیاتی بسیاری از رای دهندگان را منحرف خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We'd better not alienate ourselves from the colleagues.
[ترجمه مریم سالک زمانی] بهتر است کاری نکنیم که همکارانمان از ما دور شوند.
|
[ترجمه گوگل]بهتر است خودمان را با همکاران بیگانه نکنیم
[ترجمه ترگمان]بهتر است خودمان را از همکاران دور نکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The govern-ment cannot afford to alienate either group.
[ترجمه گوگل]دولت نمی تواند از هر دو گروه بیگانه شود
[ترجمه ترگمان]دولت نمی تواند این گروه را منحرف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Disagreements can alienate teenagers from their families.
[ترجمه گوگل]اختلاف نظرها می تواند نوجوانان را از خانواده دور کند
[ترجمه ترگمان]اختلافاتی می تواند نوجوانان را از خانواده های خود منحرف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I hope nothing will ever alienate his brothers from him.
[ترجمه گوگل]امیدوارم هیچ وقت هیچ چیز برادرانش را از او دور نکند
[ترجمه ترگمان]امیدوارم هیچ چیز از او جدا نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The executive could not alienate any part of our territory.
[ترجمه Mrjn] قوه مجریه نمیتواند هیچ بخشی از سرزمین ( قلمرو ) ما را واگذار ( انتقال مالکیت ) کند.
|
[ترجمه گوگل]قوه مجریه نتوانست هیچ بخشی از خاک ما را بیگانه کند
[ترجمه ترگمان]قوه مجریه نباید هیچ بخشی از قلمرو ما را منحرف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His second wife, Alice, was determined to alienate him from his two boys.
[ترجمه گوگل]همسر دوم او، آلیس، مصمم بود که او را از دو پسرش دور کند
[ترجمه ترگمان]همسر دوم، آلیس، مصمم بود او را از دو پسر جدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The essential effect of such knowledge was to alienate Chesterton and Williamson from the contemporary world.
[ترجمه گوگل]تأثیر اساسی چنین دانشی بیگانگی چسترتون و ویلیامسون از دنیای معاصر بود
[ترجمه ترگمان]تاثیر اساسی چنین دانشی، منحرف کردن Chesterton و ویلیامسون از دنیای معاصر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A condemnatory approach can only alienate the unfaithful, Spring says.
[ترجمه گوگل]اسپرینگ می‌گوید که رویکرد محکوم‌کننده تنها می‌تواند بی‌وفا را از خود دور کند
[ترجمه ترگمان]او می گوید که یک رویکرد محکوم به محکوم کردن تنها می تواند این خیانت را منحرف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gingrich is now careful not to alienate Buchananites, whose votes are needed this year to maintain the Republican majority in Congress.
[ترجمه گوگل]گینگریچ اکنون مراقب است که بوکانانی‌ها را که امسال برای حفظ اکثریت جمهوری‌خواهان در کنگره مورد نیاز است، از خود دور نکند
[ترجمه ترگمان]اکنون گینگریچ نسبت به منحرف کردن Buchananites که امسال برای حفظ اکثریت جمهوریخواهان در کنگره نیاز است، محتاطانه عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If this measure could indeed alienate Latinos, why do several recent polls show overwhelming support from Latinos for dismantling bilingual education?
[ترجمه گوگل]اگر این اقدام واقعاً می‌تواند لاتین‌ها را از خود دور کند، چرا چندین نظرسنجی اخیر حمایت قاطع لاتین‌ها را از برچیدن آموزش دوزبانه نشان می‌دهد؟
[ترجمه ترگمان]اگر این اقدام واقعا آمریکای لاتین را منحرف کند، چرا بسیاری از نظرسنجی های اخیر حمایت قاطعی از آمریکای لاتین برای پیاده کردن آموزش دو زبانه را نشان می دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All it is liable to do is alienate your supporters.
[ترجمه گوگل]تنها کاری که باید انجام دهد این است که حامیان شما را از خود دور کند
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که ممکن است انجام دهد این است که حامیان شما را منحرف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She could alienate a whole list of people, and still come away without knowing which one of them she actually wanted.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست فهرست کاملی از افراد را از خود دور کند، و همچنان بدون اینکه بداند کدام یک از آنها را واقعاً می‌خواهد، برود
[ترجمه ترگمان]او می توانست تمام لیست افراد را از او دور کند و بی آن که بداند یکی از آن ها واقعا چه می خواهد، از آنجا بیرون خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیگانه کردن (فعل)
estrange, alienate, avert

انتقال دادن (فعل)
transfer, shift, alienate, transmit, demise, make over, remise

منحرف کردن (فعل)
shunt, alienate, avert, divert, deflect, swerve, bend, call off, warp, wring, pervert

تخصصی

[حقوق] انتقال دادن، واگذار کردن، صلح کردن (ملک)

انگلیسی به انگلیسی

• confiscate, requisition; transfer property; cause alienation or estrangement; separate, isolate
if you alienate someone, you make them become unfriendly or unsympathetic towards you.
if someone is alienated from something, they are emotionally or intellectually separated from it.

پیشنهاد کاربران

آزرده خاطر کردن، رنجاندن
بیگانه کردن، باعث دوری شدن، رنجاندن، واگذارکردن، انتقال دادن
بی اعتنا کردن - بی تفاوت کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : alienate
اسم ( noun ) : alien / alienation
صفت ( adjective ) : alien / alienable
قید ( adverb ) :
غیرخودیدن.
غیرخوداندن.
خودبیگانهیدن = to become alienated
خودبیگانهاندن = to alienate
دور کردن
رویگرادن کردن
دلزده کردن، ناراحت کردن، موجب رنجش شدن
دک کردن

بپرس