فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: adopts, adopting, adopted
مشتقات: adoptable (adj.), adopter (n.)
حالات: adopts, adopting, adopted
مشتقات: adoptable (adj.), adopter (n.)
• (1) تعریف: to take on as one's own (a manner, style, or point of view).
• مترادف: appropriate, assume
• متضاد: discard, reject, repudiate
• مشابه: accept, acquire, affect, arrogate, borrow, embrace, espouse, strike, take, wear
• مترادف: appropriate, assume
• متضاد: discard, reject, repudiate
• مشابه: accept, acquire, affect, arrogate, borrow, embrace, espouse, strike, take, wear
- To disguise his hurt feelings, he adopted an air of indifference.
[ترجمه A.A] برای پنهان کردن احساسات جریحه دارش چهره بی تفاوتی به خود گرفت|
[ترجمه .] او برای پنهان کردن احساساتش چهره ای بی اعتنا به خود گرفت|
[ترجمه گوگل] برای پنهان کردن احساسات آسیب دیده خود، هوای بی تفاوتی را در پیش گرفت[ترجمه ترگمان] برای اینکه احساسات جریحه دار شده خود را پنهان کند قیافه بی اعتنایی به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Older children tend to adopt the manners of their peer group.
[ترجمه A.A] بچه های بزرگتر تمایل دارند رفتارهای گروه همسالان خود را یاد بگیرن|
[ترجمه علی] بچه های بزرگتر تمایل دادند رفتارهای گروه های همسالان را اقتباس کنند|
[ترجمه علی ق] کودکان بزرگتر تمایل دارند که رفتار های همسالان خود را به کار بگیرند.|
[ترجمه Alireza] بچه های بزرگتر تمایل دارند رفتارهای گروه همسال خود را فرا بگیرند.|
[ترجمه گوگل] کودکان بزرگتر تمایل دارند آداب گروه همسالان خود را بپذیرند[ترجمه ترگمان] کودکان بزرگ تر گرایش به پیروی از رفتار گروه همسالان خود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to become by law a parent of (a child who is not one's own offspring), or to accept responsibility for an animal as a pet.
• مشابه: father, foster, mother, parent
• مشابه: father, foster, mother, parent
- They decided to adopt a child rather than having more of their own.
[ترجمه سعید] آنها تصمیم گرفتند به جای چند تا فرزند که زاده خودشون باشه، یه بچه را به فرزند خوندگی بگیرن ( تقبل کنند ) .|
[ترجمه urm] اونا تصمیم گرفتن یک بچه رو به فرزند خوندگی قبول کنن به جای اینکه چندتا بچه از خودشون داشته باشن|
[ترجمه گوگل] آنها تصمیم گرفتند به جای داشتن فرزند بیشتر، فرزندی را به فرزندی قبول کنند[ترجمه ترگمان] آن ها تصمیم گرفتند که یک کودک را به جای اینکه بیشتر از خودشان داشته باشند، به فرزندی قبول کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We adopted a dog at the animal shelter.
[ترجمه مهلا] ما سرپرستی یک سگ را در پناهگاه بر عهده گرفتیم|
[ترجمه عارفه] ما یک سگ را در پناهگاه حیوانات پذیرفتیم یا اتخاذ کردیم|
[ترجمه گوگل] ما یک سگ را در پناهگاه حیوانات به سرپرستی گرفتیم[ترجمه ترگمان] ما یک سگ را در پناه گاه حیوانات به کار بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to accept by voting for.
• مترادف: approve, enact, pass
• متضاد: revoke
• مشابه: back, endorse, ratify, sanction, vote for
• مترادف: approve, enact, pass
• متضاد: revoke
• مشابه: back, endorse, ratify, sanction, vote for
- Congress adopted the legislation in its last session.
[ترجمه گوگل] کنگره در آخرین جلسه خود این قانون را تصویب کرد
[ترجمه ترگمان] کنگره این قانون را در آخرین جلسه خود تصویب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کنگره این قانون را در آخرین جلسه خود تصویب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید