Adopt به فرزند خواندگی قبول کردن . . پذیرفتن
Adapt سازگار کردن وقف دادن
واژه های مشابه
در زیر معانی مختلف "adopt" به همراه مثال ها و ترجمه آن ها به فارسی ارائه شده است:
1. **پذیرفتن**:
- مثال: He decided to adopt a new approach in his work.
- ترجمه: او تصمیم گرفت روش جدیدی را در کارش بپذیرد.
... [مشاهده متن کامل]
2. **فرزندخواندگی**:
- مثال: They decided to adopt a child.
- ترجمه: آن ها تصمیم گرفتند یک کودک را به فرزندخواندگی بپذیرند.
3. **به کارگیری**:
- مثال: The company decided to adopt new techniques.
- ترجمه: شرکت تصمیم گرفت تکنیک های جدید را به کار گیرد.
4. **تبدیل شدن به**:
- مثال: She adopted a more active role in the community.
- ترجمه: او به یک فرد فعال تر در جامعه تبدیل شد.
5. **قبول کردن**:
- مثال: He accepted the offer of friendship.
- ترجمه: او پیشنهاد دوستی را قبول کرد.
این مثال ها به درک بهتر معانی مختلف "adopt" کمک می کنند.
↩️ دوستان به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم ad
📌 این ریشه، معادل "to" و "towards" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "to" یا "towards" مربوط هستند.
... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال:
🔘 advertise: turn attention ‘towards’ something
🔘 adhere: stick firmly ‘to’ something
🔘 adjust: bring ‘towards’ proper position or condition
🔘 adapt: make suitable ‘towards’ a purpose or environment
🔘 admit: allow entry ‘to’ a place or group
🔘 adopt: take something ‘towards’ yourself as your own
🔘 adventure: move ‘towards’ an exciting or risky experience
🔘 advisor: one who guides ‘towards’ the right decision
🔘 advice: guidance given ‘towards’ solving a problem
🔘 adverb: a word that moves ‘towards’ modifying a verb or adjective
🔘 adjective: a word that moves ‘towards’ describing a noun
به فرزندی پذیرفتن یک نفر
🚫 دوستان لطفاً این کلمات رو باهم اشتباه نگیرید:
💡 Adopt 👉 To take up or accept something, such as an idea or child 🍼
💡 Adapt 👉 To adjust or modify to fit new conditions 🔧
adopt، تطابق نیست، به هیچ وجه. تطابق: ادپت ( آداپته ) . اما در فارسی، متاسفانه آداپته و اداپت خیلی شبیه نوشت می شوند.
اون adapt است که به معنای تطابق است، که هیچ ربطی به اداپت adopt ندارد.
... [مشاهده متن کامل]
بدتر اینکه، یک کله سوم adept هم با املایی شبیه داریم، که معنایشکلا چیز دیگری است ، و به اون دوتا هم ربط ندارد.
مقایسه ی سه معنا ی سه کلمه:
* اداپت ( فتحه ) : adopt: مال خود کردن. ( اتخاذ یک رویه، یا به فرزندی گرفتن، پذیرش/بکار گیری یک مرام. برگزیدن، ستادن، ستدن ) : اتخاد سیاست، اتخاذ راهبرد/ استراتژی/رویه.
* ادپت ( فارسی: آداپته ) : adapt: پروسه ی تطبیق با شرایطی جدید ( اقتباس، مطابقت دادن ) : مطابقت دادن خود با شرایط مهاجرت.
* adept: � قابل� ( دارای قابلیت ) ، نائل به مهارت ( چیره دست، زبردست ) : مثال: آشپزی قابل است.
حتی ریشه های این سه کلمه در باهم متفاوت است: ( در زبان لاتین )
adaptare = to fit
adoptare = to choose for oneself
adeptus = ( one who has ) attained
اتخاذ کردن - برای خود کردن
بیشتر برای ابزار، فرزند ناخوانده و روش استفاده میشود
الگو
adopt a method
به کارگیری یک روش
مطابقت داشتن
پذیرش و به کارگیری
اتخاذ کردن، پذیرفتن
مثال: They decided to adopt a child.
آن ها تصمیم گرفتند یک کودک را ( به فرزندی ) بپذیرند.
تطابقی پیدا کردن
1. به فرزندی پذیرفتن ( کودک )
2. اختیار کردن، اتخاذ کردن، اقتباس کردن، برگزیدن
3. تصویب کردن ( سیاسی ) ؛ انتخاب کردن ( کاندید )
adopted son
پسر خوانده
پذیرفتن
اتخاذ کردن
پیاده کردن
با چیزی عجین شدن
تظابق دادن
اقتباس کردن ( از آثار دیگران )
به فرزندی پذیرفتن ( یا سرپرستی را قبول کردن )
تربیت کردن
اگر می خواهید در مورد حیوان خانگی به کار ببرید، �به سرپرستی گرفتن� را توصیه می کنم.
Adopt your favorite cat!
گربه مورد علاقه تان را به سرپرستی بگیرید!
We adopted a poor little dog that had been abondoned in the park. سگ کوچولوی نازی را که در پارک رها شده بود، به خانه مان آوردیم.
پس معنی" انتخاب یک سگ ولگرد به عتوان سگ خانگی" که معادل به فرزندی پذیرفتن است را هم می توان اضافه کرد.
... [مشاهده متن کامل]
در اینجا معنی" پذیرفتن - قبول کردن " دارد.
۰۹۱۲۷۷۷۲۱۲۵
به فرزند خواندگی
It has been adopted
آموخته و پذیرفته شده است.
to adopt a name/title/languageاسم، عنوان و یا یک زبان جدی برای خود خود انتخاب کردن
لانگمن:
to choose a new name, country, custom etc, especially to replace a previous oneآکسفرد:
to choose a new name, a country, a custom, etc. and begin to use it as your own
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
Stevens became a Muslim and adopted the name Yusuf Islam
ترجمه اینجانب: استیون مسلمان شد و اسم یوسف اسلامی را برای خود برگزید
پذیرفتن، سازگار شدن، وفق دادن، به فرزندی گرفتن، اقتباس کردن
take in
به خود گرفتن
To disguise his hurt feelings, he adopted an air of indifference.
برای پنهان کردن احساسات جریحه دارش چهره بی تفاوتی به خود گرفت
در پیش گرفتن
برگرفتن.
برگزیدن.
فَرزَندخواندِهیدن کسی.
به کار بردن
I think it's time to adopt a different strategy in my dealings with himانتخاب کردن
Dr Kennedy has been adopted as the party's candidate for South Cambridgeتصویب کردن
The Security Council adopted a regulation promising economic aid to the region
... [مشاهده متن کامل]
به فرزندخواندگی پذیرفتن
They've adopted a baby girl
پذیرفتن
استقبال ( از چیزی یا کاری ) - اقبال یعنی قبول کردن یا پذیرش یا بنا به فرهنگ نامه لغات عمید: روی آوردن به چیزی یا کاری.
take and use as ones own. take and use someting
به کار بردن
تصویب کردن
. E. g
Several governments have adopted tough new anti - terrorist legislation in the wake of the attacks
چندین دولت به دنبال حملات تروریستی اخیر، قوانین ضد تروریستی جدیدی تصویب کردند
تصویب کردن
به عهده گرفتن
دنبال کردن، در پیش گرفتن
To take on or assume an attitude or position
To take on or assume an attitude or position
To choose to take up
To follow or use
To Embrace
انتخاب به پذیرش چیزی کردن ( پذیرفتن یک انتخاب )
دنبال کردن/ادامه دادن یا استفاده کردن از . . .
To adopt a philosophy
To adopt a way of life
To accept or start to use sth new
( . adopt ( vمعنی فارسی : قبول کردن
Meaning : take and use as one's own Sentence : we adopted their teaching methods Sentence 2 : we adopted a dog at the animal shelter پبج اینستا : englishbook99 فالو کنید و سوالات و جملات خود را که میخواهید بدانید یا کامنت کنید یا دایرکت بپرسید
... [مشاهده متن کامل]
معلم کانون زبان ایران هستم به سوالاتتان در حد توانم پاسخ میدهم پیج قبلیم رو هک کردن این پیج جدیدمه لطفا حمایت کنید
adopt با adapt تفاوت دارد؛ دومی معنای تطابق و سازگاری می دهد، نه اولی. بنابراین معنایی که کاربر رضارضایی در بالا قید کرده اند، مطلقاً نادرست و گمراه کننده است. کاش حذف شود تا کسی به اشتباه نیفتد.
به کار گیری
قبول کردن
اتخاذ کردن
نام گذاردن
انجام دادن
بچه ها میشه لطفا این جمله رو برام معنی کنید . . .
Adopte:Matthew and Alexa are not Aiden s birth parents
مراقبت
انتخاب کردن
به فرزندی قبول کردن
به فرزندی پذیرفتن
فعل:
legally take ( another's child ) and bring it up as one's own. به طور قانونی پذیرفتن ( کودک دیگری ) و فبول کردن آن به عنوان خودی.
"این روش توسط بسیاری از بانک های بزرگ به تصویب رسید"
"there are many people eager to adopt a baby"بسیاری از مردم مشتاق هستند تا کودکی را بپذیرند"
... [مشاهده متن کامل]
choose to take up, follow, or use. انتخاب کردن برای پذیرفتن، پیگیری، یا استفاده از آن.
"this approach has been adopted by many big banks""این روش توسط بسیاری از بانک های بزرگ به تصویب رسید"
take on or assume ( an attitude or position ) . برداشت یا فرض ( نگرش یا موقعیت ) .
"he adopted a patronizing tone"
choose ( someone ) as a candidate for office. انتخاب کنید ( کسی ) به عنوان یک نامزد برای دفتر.
"she was recently adopted as Labour candidate for the constituency""او اخیرا به عنوان نامزد کار برای حوزه انتخاب شد"
formally approve or accept ( a report or suggestion ) . رسما تصویب یا پذیرش ( گزارش یا پیشنهاد ) .
"the committee voted 5–1 to adopt the proposal""کمسیون با 5 به 1 را برای تصویب پیشنهاد رای داد"
( of a local authority ) accept responsibility for the maintenance of ( a road ) . ( یک مقام محلی ) مسئولیت نگهداری ( جاده ) را قبول می کند.
استفاده کردن ـ مورد استفاده قرار دادن
use, utilize
معنی دیگر: به فرزندی قبول کردن
( تصمیمی ) را اتخاذ کردن
take/use/accept something just like it is yours
Take and use as ones own
use, take on
اتخاذکردن، به کارگیری ( یک روش )
take and use as one, s own
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٧)