اسم ( noun )
• (1) تعریف: a formal speech, lecture, or other communication.
• مترادف: lecture, oration, speech, talk
• مشابه: declamation, discourse, eulogy, sermon
• مترادف: lecture, oration, speech, talk
• مشابه: declamation, discourse, eulogy, sermon
- We listened carefully to the President's address.
[ترجمه sepideh] ما به دقت به سخنرانی رییس جمهور گوش دادیم.|
[ترجمه رضا البرز] ما به دقت به سخرانی رییس جمهور گوش دادیم|
[ترجمه گوگل] ما با دقت به صحبت های رئیس جمهور گوش دادیم[ترجمه ترگمان] با دقت به آدرس رئیس جمهور گوش دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the place where one resides, designated by the number and name of street or road and the name of city, state, or province.
• مشابه: domicile, dwelling, home, house, lodging, residence
• مشابه: domicile, dwelling, home, house, lodging, residence
- The child was lost and didn't know her exact address.
[ترجمه Foroughgh] کودک گم شده بود و آدرس دقیق را بلد نبود.|
[ترجمه گوگل] کودک گم شده بود و آدرس دقیق او را نمی دانست[ترجمه ترگمان] بچه گم شده و نشانی دقیق او را نمی دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The package had been sent to the wrong address.
[ترجمه 😊MIRSMH] بسته به آدرس اشتباه فرستاده شده بود .|
[ترجمه ترجمه مهدی] بسته به ادرس اشتباهی فرستاده شده است|
[ترجمه گوگل] بسته به آدرس اشتباهی ارسال شده بود[ترجمه ترگمان] بسته به آدرس اشتباهی فرستاده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: such information used on mailed correspondence.
• مشابه: whereabouts
• مشابه: whereabouts
- The address goes on the front of the envelope.
[ترجمه گوگل] آدرس در جلوی پاکت قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان] آدرس روی پاکت نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آدرس روی پاکت نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: personal manner of conversing with others.
• مترادف: air, manner
• مشابه: approach, bearing, comportment, demeanor, deportment, mien, port
• مترادف: air, manner
• مشابه: approach, bearing, comportment, demeanor, deportment, mien, port
- I find him somewhat brusque in his address.
[ترجمه عسگری] من ایشون رو در گفتارش کمی تند دیدم.|
[ترجمه گوگل] من او را در خطابش تا حدودی بی ادب می بینم[ترجمه ترگمان] او را تا حدی خشن در آدرسش می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: skill in handling or managing anything.
• مترادف: adroitness, expertise, facility, skill
• متضاد: ineptitude, maladroitness
• مشابه: approach, dexterity, faculty, ingenuity, knack, mastery
• مترادف: adroitness, expertise, facility, skill
• متضاد: ineptitude, maladroitness
• مشابه: approach, dexterity, faculty, ingenuity, knack, mastery
- She completed the job with her usual address.
[ترجمه پرستو واصلی] او کار را با مهارت معمول خود تکمیل کرد|
[ترجمه گوگل] او کار را با آدرس همیشگی خود تکمیل کرد[ترجمه ترگمان] او کار را با آدرس معمول خود به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: addresses, addressing, addressed
مشتقات: addresser (n.)
حالات: addresses, addressing, addressed
مشتقات: addresser (n.)
• (1) تعریف: to communicate with; speak to.
• مترادف: speak to, talk to
• مشابه: aim, cast, direct, greet, hail, halloo, lecture, treat
• مترادف: speak to, talk to
• مشابه: aim, cast, direct, greet, hail, halloo, lecture, treat
- When he said that, he was addressing me, not you.
[ترجمه parsigirl.ir] وقتی او این حرف را زد، منظورش به من بود نه به تو.|
[ترجمه گوگل] وقتی این را گفت، خطاب به من بود، نه تو[ترجمه ترگمان] وقتی این حرف را زد، به من گفت: نه تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The President will address the full Congress next week.
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور هفته آینده در کنگره سخنرانی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور هفته آینده به کنگره کامل سخنرانی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور هفته آینده به کنگره کامل سخنرانی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to direct attention to; deal with or be concerned with.
• مترادف: deal with
• متضاد: avoid, ignore, shun
• مشابه: tackle, talk, turn
• مترادف: deal with
• متضاد: avoid, ignore, shun
• مشابه: tackle, talk, turn
- The council boldly addressed problems that had been ignored in the past.
[ترجمه زباری] مجلس با شجاعت، مشکلاتی که در گذشته پشت گوش انداخته شده بود را در دستور کار قرار داد.|
[ترجمه گوگل] شورا با جسارت به مشکلاتی پرداخت که در گذشته نادیده گرفته شده بود[ترجمه ترگمان] این شورا با شجاعت مشکلاتی را که در گذشته نادیده گرفته شده بود، مورد خطاب قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The mayor promised to address the issue during his first year in office.
[ترجمه گوگل] شهردار قول داد در اولین سال ریاست خود به این موضوع رسیدگی کند
[ترجمه ترگمان] شهردار قول داد که به این مساله در طول سال اول ریاست جمهوری رسیدگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شهردار قول داد که به این مساله در طول سال اول ریاست جمهوری رسیدگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to write the details of location on, for delivery.
• مشابه: direct, label, route
• مشابه: direct, label, route
- I addressed the letter to him in Paris.
[ترجمه .] من نامه را برای او به پاریس پست کردم|
[ترجمه گوگل] نامه را در پاریس خطاب به او کردم[ترجمه ترگمان] نامه را برای او در پاریس نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to direct the attention or speech of.
• مترادف: devote, direct
• مشابه: apply
• مترادف: devote, direct
• مشابه: apply
- He addressed himself to the issue.
[ترجمه گوگل] خودش به این موضوع پرداخت
[ترجمه ترگمان] خود را مخاطب قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خود را مخاطب قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید