↩️ دوستان به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم ab
📌 این ریشه، معادل "away" و "from" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "away" یا "from" مربوط هستند.
... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال:
🔘 abnormal: “away” from being normal
🔘 absent: being “away” from a place
🔘 abvolate: fly “away”
🔘 absolutely: loosened “away” from any doubt
🔘 abduct: lead “away”
🔘 abdicate: to give “away” power or responsibility voluntarily
🔘 abort: to stop something “away” from completion or success
🔘 absorb: suck “away”
🔘 abrasive: relating to scraping “away” at
🔘 aberrant: deviating “away” from what is normal or expected
دوستان این دو کلمه رو با هم اشتباه نگیرید!!!!
⚠️⚠️⚠️
observe؛/əbˈzɜːv/
معنی: گفتن، مشاهده کردن، دیدن، ملاحظه کردن، رعایت کردن، نظاره کردن، مراعات کردن، برپا داشتن
absorb؛/əbˈzɔːb/
... [مشاهده متن کامل]
معنی: جذب کردن، جذب شدن، فرا گرفتن، در اشامیدن، کاملا فرو بردن، تحلیل کردن، مجذوب شدن در، در کشیدن
Interest greatly
1. جذب کردن، در خود مستحیل کردن؛ به خود کشیدن، به خود گرفتن؛ در خود فرو بردن، بلعیدن
2. مجذوب کردن، جلب کردن
3. فرا گرفتن، یاد گرفتن ( دانش )
soak up, consume, digest, imbibe, incorporate, receive, suck up, take in
- preoccupy, captivate, engage, engross, fascinate, rivet
کلمه"Absorb" به فعل و یا صفت تبدیل می شود و به مفهوم جذب شدن، وارد شدن یا فهمیده شدن می رسد. وقتی از این واژه استفاده می شود، معمولاً به معنای یادگیری یک مفهوم یا اطلاعات و یا وقوع فرآیند جذب چیزی توسط چیز دیگر است.
... [مشاهده متن کامل]
در مفهوم فیزیکی، "absorb" به معنای جذب نور، حرارت یا صدا توسط یک ماده استفاده می شود. به عنوان مثال، "Black surfaces absorb more heat from the sun. "
از لحاظ مفهومی بیشتر، "absorb" می تواند به معنای جذب یا فهمیدن اطلاعات، تجربیات یا شرایط مختلف باشد. به عنوان مثال، "Children absorb information quickly. "
در مواقع دیگر، "absorb" برای بیان وقوع یک پتانسیل یا فرایند خاص به کار می رود. به عنوان مثال، "The cost of raw materials is absorbed by the company. "
منبع:
- Cambridge Dictionary.
جذب کردن، درکشیدن، درآشامیدن، یاد گرفتن و فهمیدن، فراگرفتن
( غدد ) ، کاملا فروبردن، تحلیل بردن، مستغرق بودن، مجذوب شدن در، علوم مهندسی: آشامیدن، معماری: جذب کردن
پذیرش ( و پشت سر گذاشتن رویدادی نامطلوب )
برای مثال، هر سازمانی باید پذیرای تهدیدهای مختلف باشد؛ این جمله در بطن خود به این مفهوم اشاره دارد که سازمان باید با تهدیدها کنار آمده، خود را با آن ها وفق داده و به نوعی آن ها را از سر بگذراند.
جذب شدن
جذب کردن
به معنی جذب کردن و درک کردن می باشد
دل سپردن کامل ( به کاری، اندیشه ای )
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : absorb ✅ تلفظ واژه: ab - SORB ✅ معادل فارسی و توضیح واژه: جذب کردن، فراگرفتن، به خود گرفتن ✅ اجزاء و عناصر واژه در پزشکی ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) : phil/o
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : absorb
اسم ( noun ) : absorption / absorbency / absorbance
صفت ( adjective ) : absorbable / absorbed / absorbent / absorbing
قید ( adverb ) : _
هضم کردن
Absorb = جذبیدن
Absorbing = جذبیدن، جذبان
جذبان مانند خندان.
Absorbingly = جذبانانه
Absorbed = جذبیده
Absorbedly = جذبیدِهانه
Absorber = جذبنده
Absorbable = جذبپذیر
Absorbability = جذبپذیری
... [مشاهده متن کامل]
Absorbabilize = جذبپذیرایاندن
Absorbent = جذبمند
Absorbentity = جذبمندی
Absorbance = جذبوَری
Absorbancy = جذبمندی
Absorptive = جذبومند
Absorptivate = جذبومَندیدن
Absorptivation = جذبومَندِش
Absorptiveness = جذبومندیّت
Absorptivity = جذبومندی
Absorption = جذبش
Absorptance = جذبَند
در کتاب adv 3 به معنای مجذوب کردن و جلب توجه کردن
کاهش یافتن
در کتاب inter1 درک مطلب جدید ثبت شده است به عنوان v
1_فهمیدن مطلبی و آن را به خاطر سپردن
2_نظر کسی را جلب کردن و یا بالعکس مجذوب چیزی شدن
Be good to make good absorb good
خوبی کن تا خوبی را خوبی کند جذب
Soak up
جذب کردن🌺🌸💐
هضم دارو، مواد، غذا و . . .
جذب به بدن
یاد گرفتن، فرا گرفتن
فرا گرفتن، یاد گرفتن/ درک کردن
ملکه شدن چیزی در ذهن
learn and under stand new facts
با عرض پوزش، برای آن نا آگاه و بی سوادی که ندانسته دیسلاک می کند منبع گذاشتم:
1 - جذب، هضم غدا یا مواد
2 - جلب توجه کسی
3 - کاهش اثر فیزیکی چیزی مثل شوک ، نیرو یا تغییر
4 - هضم یک مطلب. درک کامل.
5 - جذب شدن یک شرکت توسط شرکت بزرگتر دیگر
6 - برآمدن یک شرکت از پس یک هزینه
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/absorb
به خاطر سپردن
حفظ کردن
یاد گرفتن
آموختن
تعلیم گرفتن
فراگرفتن
از بر کردن
درک کردن یک مطلب جدید
شامل شدن - سرگرم کردن - عمیقا درگیر شدن - ادغام کردن - کنترل کردن - مشغول کاری بودن - آزار دادن - به چیزی چسبیدن ( فیزیکی یا ذهنی )
نهایت استفاده را بردن
درک کردن مطلب جدید
Take in something like liquid or heat, and hold it
کشیدن، مکیدن
علوم زیستی
Absorb
معنی : جذب
مثال : Absorb vitamin B12 in foods
درک کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)