attention

/əˈtenʃn̩//əˈtenʃn̩/

معنی: دقت، توجه، رسیدگی، مراقبت، حواس، خبردار، ادب و نزاکت، حاضرباش
معانی دیگر: حواس جمعی، عنایت، (معمولا جمع) توجهات، ملاحظه ی دیگران، خاطرخواهی، (ارتش) خبردار، فرمان خبردار، به جای خود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: concentration of mental powers, esp. on a particular object.
مترادف: concentration, intentness
متضاد: inattention
مشابه: care, consciousness, contemplation

- The movie held our attention for three hours.
[ترجمه مهدیه] فیلم توجه ما را سه ساعت به خود جلب کرد.
|
[ترجمه 💋💋ムЯყム💋💋] فیلم سه ساعته توجه ما را به خودش جلب کرد
|
[ترجمه agkh] فیلم توجه ما را سه ساعت جلب کرد.
|
[ترجمه متین] فیلم سینمایی سه ساعته توجه ما را به خود جلب کرد
|
[ترجمه ] فیلم توجه ما را برای سه ساعت به خودش جلب کرد
|
[ترجمه حوریا خانوم عاشق سوتین] فیلم توجه من را سه ساعت جلب کرد. یا سینه هایم توجه عشقم را جلب کرد
|
[ترجمه حسین رحمانی] آن فیلم سه ساعت مشغول مان کرد.
|
[ترجمه تینا] فیلم به مدت سه ساعت ما را مشغول کرد
|
[ترجمه محمد مهدی] آن فیلم توجه ما را برای سه ساعت به خود جلب کرد
|
[ترجمه تارا کاشفی] آن فیلم سه ساعت توجه ما را به خود جلب کرد .
|
[ترجمه �ž�d�h✌🏼] ان فیلم توجه مارا برای سه ساعت به خود جمع کرد
|
[ترجمه p] فیلم سینمایی توجه ما را سه ساعت به خود جلب کرد
|
[ترجمه پرنیان] فیلم توجه ما را برای سه ساعت به خود جلب کرد
|
[ترجمه مهدیه] فیلم به مدت سه ساعت توجه ما را به خود جلب کرد
|
[ترجمه هانیه🖤] فیلم س ساعت توجه مارا ب خودش جلب کرد
|
[ترجمه mobina] فیلم به مدت سه ساعت توجه ما را جلب کرد
|
[ترجمه 👣] فیلم توجه مارا سه ساعت به خود جلب کرد
|
[ترجمه خلیفه کون تاقار] فیلم توجه مارا برای سه ساعت جلب کرد
|
[ترجمه رایدن جون عاشق کون تاقارا] فیلم توجه ما را بمدت سه ساعت به خود جلب کرد.
|
[ترجمه گوگل] این فیلم به مدت سه ساعت توجه ما را به خود جلب کرد
[ترجمه ترگمان] فیلم به مدت سه ساعت توجه ما را جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: consideration or notice.
مترادف: awareness, consideration, notice
متضاد: disregard
مشابه: care, heed, investigation, observation, scrutiny, spotlight, thought

- I attracted their attention by waving my umbrella.
[ترجمه محمد م] من توجه آنها را با تکان دادن چترم جلب کردم.
|
[ترجمه Sasa5] من توجه انها را با تکان دادن چترم جلب کردم
|
[ترجمه Hani] من باتکان دادن چترم، توجه آنهاراب سمت خودجلب کردم!
|
[ترجمه گوگل] با تکان دادن چترم توجه آنها را جلب کردم
[ترجمه ترگمان] با تکان دادن چترم، توجه آن ها را به خود جلب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The problem finally came to the attention of the boss.
[ترجمه Hani] سرانجام مشکل توجه رئیس راجلب کرد.
|
[ترجمه گوگل] مشکل بالاخره متوجه رئیس شد
[ترجمه ترگمان] مشکل سرانجام توجه رئیس را جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'd appreciate it if you'd give this serious matter your attention.
[ترجمه No name] فیلم به مدت سه ساعت توجه مارا به خود جلب کرد.
|
[ترجمه محمد م] من قدردان شما خواهم بود اگر به این موضوع جدی ( و مهم ) توجهتان را جلب کنید .
|
[ترجمه نیما نورزاده] ممنون میشم اگر شما به این موضوع مهم توجه کنید.
|
[ترجمه مهرنوش] بسیارممنون میشم اگه به این موضوع جدی توجه کنید
|
[ترجمه تورک اوغلان] ممنون میشم اگه به این موضوع جدی توجه کنی
|
[ترجمه Hani] من ازشماممنون میشم اگردررابطه بااین موضوع جدی، توجه خودراب من بدهید.
|
[ترجمه گوگل] اگر به این موضوع جدی توجه کنید ممنون می شوم
[ترجمه ترگمان] خیلی ممنون میشم اگه این موضوع جدی رو به خودت جلب کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (usu. pl.) acts of politeness, respect, or affection.
مترادف: amenities, regards
متضاد: disregard
مشابه: affection, civilities, courting, courtship, urbanities

(4) تعریف: a military stance in which the body is erect, the legs and feet together, and the eyes forward.

جمله های نمونه

1. children's attention is easily distracted
توجه بچه ها زود منحرف می شود.

2. earnest attention
توجه صادقانه

3. emulous attention
توجه رقابتگرانه

4. her attention was riveted to the pile of jewels on the table
توجه او به توده ی جواهرات روی میز دوخته شده بود.

5. rapt attention
توجه کاملا معطوف

6. rigorous attention to detail
توجه موشکافانه به جزئیات

7. scant attention had been paid to coloring
به رنگ آمیزی توجه کمی شده بود.

8. sedulous attention to the task
توجه دقیق به کار

9. students' attention span is short
مدت زمانی که دانش آموزان می توانند فکر خود را متمرکز کنند کوتاه است.

10. receive attention
مورد توجه قرار گرفتن،توجه را به خود جلب کردن

11. a careful attention to details
توجه دقیق به جزئیات

12. lately his attention has been switched to old carpets
اخیرا توجه او به فرش های قدیمی معطوف شده است.

13. please pay attention
لطفا توجه بفرمایید

14. stand at attention
خبردار ایستادن

15. to pay attention
توجه کردن،حواس خود را جمع کردن

16. with excurciating attention to details
با توجه بسیار به جزئیات

17. snap to attention
(ناگهان) خبردار ایستادن،از جا پریدن،متوجه شدن

18. he pays more attention to the spirit of the story than to the letter of it
بیشتر به روح (یا باطن) داستان توجه می کند تا به متن آن.

19. orders craving immediate attention
دستورات مستلزم توجه فوری

20. she paid especial attention to the workers' protests
او به اعتراض کارگران توجه ویژه ای کرد.

21. surgery exacts great attention and experience
جراحی مستلزم دقت و تجربه ی زیاد است.

22. to cast one's attention on a thing
توجه خود را به چیزی معطوف کردن

23. to catch somebody's attention
توجه کسی را جلب کردن

24. to direct one's attention at something
توجه خود را معطوف به چیزی کردن

25. to stand at attention
به حالت خبردار ایستادن

26. a problem that claims attention
مسئله ای که درخور توجه است (توجه می طلبد).

27. a subject deserving of attention
موضوعی که در خور توجه است

28. he angled for her attention
برای جلب توجه آن خانم متوسل به حیله شد.

29. he held the audience's attention for two hours
او دو ساعت توجه حضار را به خود معطوف داشت.

30. her beauty arrested everyone's attention
زیبایی او توجه همه را جلب کرد.

31. her eyes took my attention momentarily
چشمانش برای لحظه ای توجه مرا جلب کرد.

32. i must focus my attention on one thing only
بایستی توجه خودم را فقط روی یک چیز متمرکز کنم.

33. mansureh's coiffure drew everyone's attention
آرایش موی منصوره توجه همه را جلب کرد.

34. she listened with intense attention
او با توجه تمام گوش فرا داد.

35. she revels in the attention given her by the media
از توجهی که رسانه ها به او می کنند خیلی خوشش می آید.

36. the pilot returned his attention to the blinking light
خلبان توجه خود را دوباره به چراغ چشمک زن معطوف کرد.

37. the situation demanded immediate attention
وضعیت در خور توجه فوری بود.

38. this car wants the attention of a good mechanic
این اتومبیل به توجه یک مکانیک خوب نیاز دارد.

39. we did not pay attention to his curses
به دشنام های او توجه نکردیم.

40. his deviant behavior drew everyone's attention
رفتار منحرف او توجه همه را جلب کرد.

41. his red shirt drew my attention
پیراهن قرمز او توجه مرا جلب کرد.

42. later on he turned his attention to music
بعدا توجه خود را به موسیقی معطوف کرد.

43. that is unworthy of your attention
آن چیز لایق توجه شما نیست.

44. these strange events warrant further attention
این رویدادهای عجیب و غریب توجه بیشتری را ایجاب می کند.

45. a mercenary doctor who pays more attention to money than to his patients
پزشک آزمندی که به پول بیش از بیمارش توجه دارد

46. the matter will receive his immediate attention
مطلب مورد توجه فوری او قرار خواهد گرفت.

47. recently she has gotten a wad of attention
اخیرا خیلی مورد توجه قرار گرفته است.

48. she was the focus of every man's attention
او مورد توجه همه ی مردان بود.

49. soon she herself became the pivot of attention
به زودی خود او مرکز توجه شد.

50. the judge listened dispassionately but with utmost attention to both sides' claims
قاضی با بی طرفی ولی با کمال دقت به ادعاهای طرفین گوش کرد.

51. the speaker was hoping to enchain the attention of the audience
سخنران امیدوار بود که توجه شنودگان را جلب کند.

52. i don't think my project was given due attention
فکر می کنم که طرح من مورد توجه کافی قرار نگرفت.

53. ahmad and his clique of poetasters did not pay attention to anyone else
احمد و دار و دسته ی نوچه شاعران او به هیچکس دیگر محل نگذاشتند.

مترادف ها

دقت (اسم)
resolution, accuracy, precision, attention, punctuality, exactitude, severity, delicacy, nicety, certitude, definitude, double precision, finesse

توجه (اسم)
attention, tendency, remark, tent, advertence, consideration, regard, care, notice, advertency, favor, keep, notation, assiduity, tendance, heed, attendance

رسیدگی (اسم)
assistance, attention, verification, puberty, consideration, probe, investigation, inquiry, exam, examination, handling, scrutiny, attendance, audit, cassation, inquest

مراقبت (اسم)
attention, care, contemplation, tendance, vigilance, meditation, surveillance, watch, guarding, watchfulness, observation, concentration, look-out

حواس (اسم)
attention

خبردار (اسم)
attention

ادب و نزاکت (اسم)
attention

حاضرباش (اسم)
attention

تخصصی

[فوتبال] توجه
[نساجی] توجه - دقت
[روانپزشکی] توجه - توجه، به توانایی حاضر الذهن بودن شخص نسبت به محرکی خاص، بدون تحت تاثیر واقع شدن توسط تحریکات جانبی و محیطی اطلاق می شود.

انگلیسی به انگلیسی

• concentration; consideration; military posture in which a soldier stands in an upright position with his hands at his sides and his heels together (military)
if you give something your attention, you look at it, listen to it, or think about it carefully.
if something is getting attention, it is being dealt with.
attention is great interest that is shown in someone or something, particularly by the general public when they want to find out more about them.
you can refer to someone's unwelcome help or interference as their attentions.
if someone brings something to your attention or draws your attention to it, they point it out to you.
if something attracts your attention or catches your attention, you notice it.
if you pay attention to something, you watch it, listen to it, or take notice of it.
when soldiers stand to attention, they stand up straight with their feet together and their arms by their sides.

پیشنهاد کاربران

1. مواظبت، مراقبتattentiveness، heed، notice، observation
2. اعتنا، توجه، هشیاری
حالت فعلش میشه pay attention
تعارف، پذیرایی
خبر دار کردن همراه با حالت هشدار، خبردار کردن از خطری احتمالی
جلب نظر
تمرکز
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه ( در معنای توجه کردن ) اینها هستند:
فعل ( verb ) : attend
اسم ( noun ) : attention / attentiveness
صفت ( adjective ) : attentive
قید ( adverb ) : attentively
attention is a synonym for care
به معنای دقت، توجه، رسیدگی، مراقبت، حواس
جمله his red shirt drew my attention
معنی پیراهن قرمز او توجه مرا جلب کرد
exampel : attention to me
معنی : به من توجه کنید و یا حواستون به من باشه
attention ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: توجه
تعریف: تمرکز ذهن بر محرک یا محرک های خاص و نادیده گرفتن محرک های محیطی دیگر
Grey's anatomy:ep 2
Sooner or later , the guy that did this, is gonna seek medical attention
دیر یا زود، اونی که اینکارو کرده دنبال کمک های پزشکی میگرده
توجه کردن
I pay attention to words
حواسم به حرفاته
دقت ، توجه داخل کانون زبان ایران reach1
❤فراموش نشه
"Attention is planning for. . . "
هدف - قصد - منظور
میتونه به این معنا هم باشه
Tell brother that if she does not pay attention to my heart desire, I will sit that day and cry all the time
به داداشت بگو اگه به خواسته دلم توجه نکنه اون روز میشینم همش گریه میکنم
رفتن به مدرسه یا یک رویدادی خاص

aid
help
assistance
service

تو کانون تو reach1 طبق ریدینگ unit5، معنی توجه رو میده
Your little brothers loves you very much and wants your attention.
برادر کوچکت عاشقته و توجه تو رو می خواد
Attention=احتیاط

معنی care
کانون زبان ایران
Reach 4
attention is synonym for care
کانون زبان ایران
Reach 4
Pay attention
توجه کنید
اهمیت دادن و توجه
توجه، خبر دار و. . .
توجه.
گوشزد کردن، مورد توجه قرار دادن
۱ - تمرکز حواس ( focuse attention )
He focused his attention on the book.
توجهش را روی کتاب متمرکز کرد
۲_ پرت کردن حواس ( distract attention )
He distracred my attention او حواس مرا پرت کرد
...
[مشاهده متن کامل]

۳ - توجه کسی را جلب کرد ( get/caught attention )
He get ( or caught ) my attention توجه مرا جلب کرد.
۴_ توجه را به سمتی دیگر بردن ( shift attention )
He shifted my attention to another point
توجه مرا به سمت دیگری برد
۵_چرخاندن توجه از سمتی به سمت دیگر ( turn attention )
He turned his attention from ali to ahman
او توجهش را از علی به سمت احمد چرخاند
۶_ توجه کردن ( در جملات امری و منفی و سوالی ) pay atte
Pay attention to توجه کنید به
He doesnt paid attention to the book
او به کتاب توجه نمیکرد

اهمیت بیشتر
please pay attention to what i am saying
لطفا به چیزی که میگم توجه کنید ⏹
توجه کنید. . . . این لغت در درس 1 زبان دهم آمده است.
در نامه ها به معنی "خطاب به"

It is very important to pay attention to the lessons in the classroom
noun - uncountable :
( ( especially in the armed forces ) a way of standing, with the feet together, arms by your sides, head up, and shoulders back, and not moving ) )
فرمان **خبر دار ** در رژه نیروهای نظامی
...
[مشاهده متن کامل]

فرمان ** به جای خود** در رژه نیروهای نظامی
نمونه :
soldiers standing at/to attention

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/attention
توجه
دقت. . . 🚨🚨⬆⬅↖
توجه. . . 🔴🔴➡↘⤵
توجه کنید
دقت ، توجه ؛ البته معنی زیادی می دهد بستگی به جمله دارد

Good
Kanoon zaban :
"Attention is a synonym for "care
معنیattention: دقت, توجه
معنیcare:دقت, توجه
❤فراموش نشه. . . . . . . . .
دقت و توجه کردن
چیز جالب توجه
دقت
Attention means interest that people show in somebody
میشه دقت و توجه کردن
دقت کردن، توجه
MEANS INTEREST THAT PEOPLE SHOW IN SOMEBODY OR SOMETHING
attention is a synonym for "care"
You learn something every day if you pay attention
توجه کردن
دقت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٠)

بپرس