allocate

/ˈæləˌket//ˈæləkeɪt/

معنی: اختصاص دادن، تخصیص دادن
معانی دیگر: دادن، ویژه ساختن، معین کردن، کنار گذاشتن، سهمیه دادن، (طبق برنامه) بخش کردن، تقسیم کردن، قسمت کردن، توزیع کردن، سهم دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: allocates, allocating, allocated
مشتقات: allocation (n.)
(1) تعریف: to assign or set aside (money or other resources) for some specific use.
مترادف: allot, allow, appropriate, assign, earmark
مشابه: designate, ration, reserve, specify

- The rest of the funds have been allocated to the building project and cannot be used for other purposes.
[ترجمه گوگل] مابقی اعتبارات به پروژه ساختمان اختصاص یافته است و نمی توان از آن برای مصارف دیگر استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] بقیه سرمایه ها به پروژه ساختمان اختصاص داده شده است و برای اهداف دیگر قابل استفاده نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- An equal amount of space in the gallery has been allocated for each artist.
[ترجمه گوگل] فضای مساوی در گالری برای هر هنرمند در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان] تعداد مساوی فضا در گالری به هر هنرمند اختصاص داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give out according to a plan; distribute by lot.
مترادف: allot, apportion, dispense, distribute, divide, mete out, parcel out, share
مشابه: assign, deliver, disperse, disseminate, dole, impart, mete, parcel, portion

- As he had requested in his will, his money was allocated to various charities.
[ترجمه ترگمان] برای هر هنرمند فضای یکسانی در گالری اختصاص داده شده است.
|
[ترجمه iahmadrezam] همانطور که او در وصیت نامه اش درخواست کرده بود، پول او به خیریه های متخلف اختصاص پیدا کرد.
|
[ترجمه گوگل] همانطور که او در وصیت نامه اش خواسته بود، پول او به خیریه های مختلف اختصاص یافت
[ترجمه ترگمان] همان طور که در وصیت نامه خود درخواست کرده بود، پول او به خیریه های مختلف اختصاص یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to allocate funds for housing
اختصاص دادن بودجه برای خانه سازی

2. You should allocate the same amount of time to each question.
[ترجمه محسن] شما باید به یک مقدار زمان برای هر سوال اختصاص دهید.
|
[ترجمه elahe] شما باید مقدار زمان یکسانی را به سئوالات اختصاص دهید
|
[ترجمه غزال سرخ] بهتر است زمان یکسانی را به هر سؤال اختصاص دهید.
|
[ترجمه گوگل]شما باید زمان یکسانی را به هر سوال اختصاص دهید
[ترجمه ترگمان]باید همان مقدار زمان را به هر سوال اختصاص دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You must allocate the money carefully.
[ترجمه elahe] شما باید پول را با دقت سهم بندی کنید
|
[ترجمه گوگل]شما باید پول را با دقت تخصیص دهید
[ترجمه ترگمان]شما باید پول را با دقت تمام کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Local authorities have to learn to allocate resources efficiently.
[ترجمه گوگل]مقامات محلی باید یاد بگیرند که منابع را به طور کارآمد تخصیص دهند
[ترجمه ترگمان]مقامات محلی باید یاد بگیرند که منابع را به طور موثر تخصیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The manager allocate duties to the assistants.
[ترجمه گوگل]مدیر وظایف را به دستیاران اختصاص می دهد
[ترجمه ترگمان]مدیر وظایف را به دستیاران اختصاص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They will allocate funds to you if you requisition it.
[ترجمه گوگل]آنها در صورت درخواست شما بودجه را به شما اختصاص می دهند
[ترجمه ترگمان]اگر آن را درخواست کنید، آن ها را به شما اختصاص خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The President has agreed to allocate further funds to develop the new submarine.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور موافقت کرده است که بودجه بیشتری برای توسعه زیردریایی جدید اختصاص دهد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور با تخصیص بودجه بیشتر برای توسعه زیردریایی جدید موافقت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The local council has/have decided not to allocate funds for the project.
[ترجمه گوگل]شورای محلی تصمیم گرفته است که بودجه ای برای پروژه اختصاص ندهد
[ترجمه ترگمان]شورای محلی تصمیم گرفته است که بودجه این پروژه را تخصیص ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They intend to allocate more places to mature students this year.
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند امسال مکان های بیشتری را به دانش آموزان بالغ اختصاص دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد دارند امسال بیشتر مکان ها را به دانشجویان بالغ اختصاص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our plan is to allocate one member of staff to handle appoint-ments.
[ترجمه گوگل]برنامه ما این است که یک نفر از کارکنان را برای رسیدگی به قرارها اختصاص دهیم
[ترجمه ترگمان]برنامه ما تخصیص یک عضو پرسنل برای رسیدگی به الزامات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In addition, they would allocate local grants and manage local parks and libraries.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آنها کمک های مالی محلی را اختصاص می دهند و پارک ها و کتابخانه های محلی را مدیریت می کنند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر آن، آن ها کمک های مالی محلی را تخصیص داده و پارک های محلی و کتابخانه ها را اداره خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Drug assistance programs allocate about $ 750 per patient every month, according to the Kaiser Family Foundation.
[ترجمه گوگل]به گفته بنیاد خانواده کایزر، برنامه های کمک به دارو هر ماه حدود 750 دلار به هر بیمار اختصاص می دهد
[ترجمه ترگمان]براساس گزارش بنیاد خانواده Kaiser، هر ماه ۷۵۰ دلار در هر بیمار به میزان ۷۵۰ دلار در هر بیمار اختصاص دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How will a local authority allocate rebates?
[ترجمه گوگل]یک مقام محلی چگونه تخفیف ها را تخصیص می دهد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه یک مرجع محلی تخفیف را تخصیص می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Gliffs have notions of geometry, and can allocate and request space.
[ترجمه گوگل]گلیف ها مفاهیمی از هندسه دارند و می توانند فضا را اختصاص دهند و درخواست کنند
[ترجمه ترگمان]Gliffs دارای مفاهیم هندسی هستند و می توانند فضا را تخصیص داده و درخواست دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اختصاص دادن (فعل)
appropriate, assign, reserve, allocate, devote, earmark, dedicate

تخصیص دادن (فعل)
give, allot, apportion, allocate, consecrate, design, designate

تخصصی

[حسابداری] تخصیص دادن
[کامپیوتر] تخصیص دادن .
[ریاضیات] تخصیص دادن

انگلیسی به انگلیسی

• ration; allot, set aside; designate a portion of system resources for a particular task or operation (computers)
if something is allocated to a particular person or for a particular purpose, it is given to that person or used for that purpose.

پیشنهاد کاربران

allocate ( v ) ( �ləˌkeɪt ) =to give sth officially to sth sb for a particular purpose, e. g. A large sum has been allocated for buying new books for the library. allocation ( n ) ( �ləˈkeɪʃn )
allocate
اختصاص دادن، تخصیص دادن، واگذار کردن
allocate sth for sth We have allocated €50, 000 for printing and mailings.
allocate sth to sb/sth They allocated 3% of the advertising budget to newspaper ads.
allocate capital/funds/money We need to allocate capital and resources more effectively.
...
[مشاهده متن کامل]

allocate time Salespeople should allocate time for work in each area of their business.

[مهندسی کامپیوتر و IT] تخصیص دادن ، منظور کردن ، تقسیم کردن ، اختصاص دادن
allocate ( verb ) =اختصاص دادن، معین کردن، جای دادن، سهم دادن، سهم بندی کردن، تقسیم بندی کردن، کنار گذاشتن ، نسبت دادن
Definition =اختصاص دادن یا کنار گذاشتن برای هدفی یا مقصودی/برای توزیع طبق یک برنامه/به طور خاص برای اشاره به عمل در دسترس قرار دادن حافظه در یک برنامه کامپیوتری کاربرد دارد/دادن چیزی به کسی به عنوان سهم خود از کل مقدار یا میزان، تا با روش خاص استفاده گردد. /تصمیم بگیرد که رسماً چیزی به شخص خاصی داده شود/برای تصمیم گیری در مورد قرار دادن هزینه یا مبلغ خاصی در حساب های شرکت
...
[مشاهده متن کامل]

allocate something to somebody = اختصاص چیزی به کسی
allocate capital/funds/money = اختصاص دادن سرمایه/وجه/پول
examples:
1 - The government is allocating �10 million for health education.
دولت 10 میلیون پوند برای آموزش بهداشت اختصاص داده است.
2 - As project leader, you will have to allocate people jobs/allocate jobs to people.
به عنوان سرپرست پروژه ، باید کار افراد را تقسیم بندی کنید/ کار را به افراد اختصاص دهید.
3 - It is not the job of the investigating committee to allocate blame for the disaster/to allocate blame to individuals.
وظیفه کمیته تحقیق این نیست که تقصیر را به گردن فاجعه بندازد یا تقصیر را به افراد نسبت دهد.
4 - State funds will not be allocated to the program next year.
بودجه دولت سال آینده به این برنامه اختصاص نخواهد یافت.
5 - something They allocated 3% of the advertising budget to newspaper ads.
به قدری که آنها 3٪ از بودجه تبلیغات را به تبلیغات روزنامه اختصاص دادند.
6 - We need to allocate capital and resources more effectively.
ما باید سرمایه و منابع را به طور موثرتری سهم بندی کنیم.
7 - allocate time Salespeople should allocate time for work in each area of their business.
زمان معین کنید فروشندگان باید برای کار در هر زمینه از تجارت خود وقت اختصاص دهند.
8 - You will be allocated 4, 566 shares at the par value of 20p each.
به شما 4, 566 سهام به ازای ارزش هر یک20p اختصاص داده خواهد شد.
9 - It is his job to decide how the responsibilities should be allocated among the different salespersons within the sales force.
این وظیفه او است که تصمیم بگیرد چگونه مسئولیت ها بین فروشندگان مختلف در نیروی فروش اختصاص یابد ( تقسیم بندی شود ) .
10 - Federal agencies are required to set goals for allocating a certain percentage of jobs to small companies.
آژانس های فدرال موظفند اهدافی را برای اختصاص دادن درصد معینی از مشاغل به شرکت های کوچک معین کنند.
11 - The initial amounts received from customers or subscribers should be allocated to two liability accounts.
مبالغ اولیه دریافتی از مشتریان یا مشترکان باید به دو حساب بدهی اختصاص یابد.

اختصاص دادن
تخصیص بودجه= allocate funds
محول کردن، ذکر کردن، نام بردن
اختصاص دادن، تخصیص دادن
سرشکن سازی ( برمبنای یک رویه ) - تخصیص ازطریق سرشکن سازی
سر شکن کردن

بپرس