abide

/əˈbaɪd//əˈbaɪd/

معنی: ماندن، ایستادگی کردن، پایدارماندن، ساکن شدن، ایستادن، منتظر شدن، وفا کردن، تاب اوردن، ساکن بودن
معانی دیگر: پابرجا ماندن، باقی ماندن، دوام آوردن، تحمل کردن، تاب آوردن، چشم به راه چیزی بودن، به سر بردن، (قدیمی) اقامت کردن، منتظر ماندن، منزل کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: abides, abiding, abided, abode
(1) تعریف: to stay; remain.
مترادف: bide, remain, stay, tarry
متضاد: depart
مشابه: continue, keep, prevail, rest, stop, wait

- Please go; it is dangerous for you to abide here.
[ترجمه قلیج خانی] لطفا برو، اینجا ماندن برای تو خطرناک است
|
[ترجمه گوگل] لطفا برو؛ ماندن در اینجا برای شما خطرناک است
[ترجمه ترگمان] خواهش می کنم بروید؛ برای شما خطرناک است که اینجا بمانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to continue.
مترادف: continue, endure, last
متضاد: end, pass
مشابه: linger, persist, prevail, remain, survive

- Although she is gone, his love for her abides.
[ترجمه متین] با اینکه اون زن رفته ولی عشق این مرد هنوز با اونه
|
[ترجمه گوگل] اگرچه او رفته است، اما عشق او به او باقی می ماند
[ترجمه ترگمان] با وجود اینکه اون رفته، عشق اون به خونه her
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to dwell; live.
مترادف: dwell, live, reside
مشابه: lodge, sojourn

- Do your children abide with you or with their father?
[ترجمه متین] ایا فرزندان شما با تو زندگی میکنند یا با پدرشان؟
|
[ترجمه آرش] فرزندانت با تو زندگی می کنند یا پدرشان؟
|
[ترجمه گوگل] آیا فرزندانتان با شما می مانند یا با پدرشان؟
[ترجمه ترگمان] آیا فرزندان شما با شما یا با پدرشان زندگی می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: abide by
(1) تعریف: to wait for.
مترادف: await, bide
مشابه: anticipate, expect, wait

- I abide his return.
[ترجمه Maryam] من برای برگشت او منتظرم
|
[ترجمه گوگل] من بازگشت او را تحمل می کنم
[ترجمه ترگمان] من از بازگشت او پیروی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to tolerate (usu. used in negative construction).
مترادف: bear, brook, endure, stand, stomach, suffer, tolerate
مشابه: accept

- She cannot abide being interrupted when she's speaking.
[ترجمه نونا] وقتی در حال صحبت کردن است نمیتواند تحمل کند حرفش قطع میشو
|
[ترجمه گوگل] وقتی صحبت می کند نمی تواند حرفش را قطع کنند
[ترجمه ترگمان] وقتی صحبت می کند نمی تواند از حرف زدن جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to accept.
مترادف: accept
متضاد: refuse
مشابه: permit, tolerate

- They will have to abide the decision of the committee.
[ترجمه حسام غرضی] آن ها باید تصمیم کمیته را تحمل کنند
|
[ترجمه نونا] انها باید تصمیم کمیته را قبول کنند
|
[ترجمه پویا شفیعی] آنها باید از تصمیم کمیته تبعیت کنند.
|
[ترجمه گوگل] آنها باید از تصمیم کمیته تبعیت کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها باید به تصمیم کمیته پایبند باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. abide by
1- به وعده وفا کردن،به قول خود عمل کردن 2- پیروی کردن از،گردن نهادن به،اطاعت کردن

2. we shall abide till the battle is won
تا هنگام پیروزی در نبرد (در اینجا) خواهیم ماند.

3. i could not abide her any more
دیگر نمی توانستم او را تحمل کنم.

4. that memory will abide in my mind forever
آن خاطره همیشه در ذهنم خواهد ماند.

5. As the drought wore on, people began to grumble against those who had squandered water when it was more plentiful.
[ترجمه گوگل]وقتی خشکسالی تمام شد، مردم شروع به غر زدن بر علیه کسانی کردند که آب فراوانتر را هدر داده بودند
[ترجمه ترگمان]وقتی خشکسالی به پایان رسید، مردم شروع به غر زدن بر علیه کسانی کردند که آب را زمانی که زیاد بود هدر دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They have got to abide by the rules.
[ترجمه گوگل]آنها باید قوانین را رعایت کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید به قوانین پایبند باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Please feel assured that we will abide by our promise.
[ترجمه گوگل]لطفا مطمئن باشید که ما به قول خود پایبند خواهیم بود
[ترجمه ترگمان]لطفا مطمئن شوید که به قول خود پایبند خواهیم ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Abide with me a while longer.
[ترجمه سیروس] یکم دیگه تحملم کن
|
[ترجمه گوگل]مدتی دیگر با من بمان
[ترجمه ترگمان]مدت بیشتری رو با من تمرین کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I can't abide that man - he's so self-satisfied.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم آن مرد را تحمل کنم - او خیلی از خود راضی است
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم این مرد را تحمل کنم - او خیلی ازخودراضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He couldn't abide the thought of being cooped up in an office.
[ترجمه گوگل]او نمی‌توانست این فکر را که در یک دفتر کار می‌کند تحمل کند
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست فکر زندانی شدن در دفتر را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I can't abide people with no sense of humour.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم افرادی را تحمل کنم که شوخ طبعی ندارند
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم مردم رو با حس شوخ طبعی تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How can you abide such a person?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانی چنین فردی را تحمل کنی؟
[ترجمه ترگمان]چطور میتونی همچین آدمی رو تحمل کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We are not free agents; we abide by the decisions of our president.
[ترجمه گوگل]ما بازیگر آزاد نیستیم ما به تصمیمات رئیس جمهورمان پایبند هستیم
[ترجمه ترگمان]ما عوامل آزاد نیستیم؛ ما از تصمیمات رئیس جمهور خود پیروی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She can't abide watching horror films.
[ترجمه edris] او نمیتواند دیدن فیلم های وحشتناک را تحمل کند
|
[ترجمه گوگل]او نمی تواند تماشای فیلم های ترسناک را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند از دیدن فیلم های ترسناک لذت ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I can't abide that man.
[ترجمه Adel] من نمیتونم با اون مرد بمونم
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم آن مرد را تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم این مرد را تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Everyone should abide by our social norms.
[ترجمه گوگل]همه باید هنجارهای اجتماعی ما را رعایت کنند
[ترجمه ترگمان]همه باید از هنجارهای اجتماعی پیروی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I asked her to abide with me a while longer.
[ترجمه گوگل]از او خواستم مدتی دیگر با من بماند
[ترجمه ترگمان]ازش خواستم که یه مدت دیگه پیشم بمونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I can't abide people who can't make up their minds.
[ترجمه عاطفه] من نمی توانم افرادی که توانایی تصمیم گرفتن ندارند را تحمل کنم
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم افرادی را که نمی توانند تصمیم بگیرند تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم مردم رو تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماندن (فعل)
settle, abide, stay, remain, be, stand, subsist, stall, lie, hang up

ایستادگی کردن (فعل)
stop, abide, stand out, halt, resist

پایدار ماندن (فعل)
abide

ساکن شدن (فعل)
abide, dwell, inhabit, reside, indwell, habit

ایستادن (فعل)
stop, abide, stand, halt, cease

منتظر شدن (فعل)
abide, wait, await, hover

وفا کردن (فعل)
abide, adhere, accomplish

تاب اوردن (فعل)
abide, tolerate, withstand, bear

ساکن بودن (فعل)
abide, dwell, reside

تخصصی

[حقوق] رعیت کردن، پذیرفتن، ساکن شدن (یا بودن)

انگلیسی به انگلیسی

• stay; live, dwell; continue; tolerate, put up with; wait; comply, submit, obey, conform
if you can't abide someone or something, you dislike them very much.
if something abides, it continues to happen or exist for a long time.
if you abide by a law, agreement, or decision, you do what it says.

پیشنهاد کاربران

ماندن، به سر بردن، اقامت گزیدن
تحمل کردن، تابِ . . . را آوردن، برتافتن
If ye abide in me, and my words abide in you, ye shall ask what ye will, and it shall be done unto you.
اگر با من بمانید و از من فرمانبری کنید، هر آرزویی دارید برآورده خواهد شد و هر چه بخواهید به شما داده خواهد شد.
تحمل کردن، پای بند بودن
پایبند بودن، وفادار بودن
منزل کردن
Abide=stay, continue, wait
abide means to accept.
ایلان ماسک یه نظر سنجی گذاشت توییتر در رابطه با موندن یا رفتنش از تیم تصمیم گیری توییتر، و این جمله ر نوشت:
I will abide by the result of this poll.
رعایت کردن
abide :
cant abide sb/sth = can't stand sb/sth
یعنی نمیتونی تحملش کنی . اصلا دوستش نداری . بی علاقگی شدید
i cant abide him
abide by sb/sth = to accept or obey
اطاعت کردن یا قبول کردن
...
[مشاهده متن کامل]

competitors must abide by the judge's decision.
رقبا باید اطاعت کنند از تصمیم داور
معنی دیگر :
abide : to live or stay somewhere
he abided in the wilderness for forty days.
او چهل روز در بیابان زندگی کرد یا ماند
معنی دیگر :
abide = endure

[حقوق]
رعایت کردن ؛ ساکن شدن
تحمل کردن
[حقوق]
اجر و عمل کردن ( حکم دادگاه )
رعایت و گردن نهادن
تبعیت کردن
✔️پابرجا ماندن ( به سوگند، قسم و غیره )
if he just abided to his oath to the Constitution and accepted the election — the free and fair, non - fraudulent election of Joe Biden, now President Biden — you would not have had that tragedy, and you would not have had those five deaths
...
[مشاهده متن کامل]

YahooFinance@
💎💎💎
✔️رعایت کردن - گردن نهادن
"SYN: "obey
How do you react when you see litter on the streets?
To be honest with you, I don’t do anything because in the first place, it’s not my trash. Well in our city, the local government has regular cleaners to maintain the cleanliness of our beloved city. Actually, it’s near to impossible to see some garbage on the street of our city since people abide the city regulations, if not, they will be penalized by paying a huge fine

پیروی کردن
If you want to play the game with us, you must be willing to abide by our rules
ایستادگی گردن

در محاوره استرالیا: to stick around = abide= stay
1. abide by sth/sb
یعنی پایبند بودن به کسی یاوچیزی، حتی اگر باهاش موافق نباشی
2. Can't abide sth/sb
تاب نیاوردن کسی یا چیزی
3. در زمان های دور به معنی "سکنی گزیدن و اقامت داشتن در محلی" به کار می رفته
به سربردن، به پای چیزی ایستادن
موندن ( از نظر جایی و سکنا ) باکسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس