دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در لغت نامه دهخدا با حرف ز - صفحه 63
زنتو
زنج
زنجاب
زنجابی
زنجار
زنجاره
زنجاری
زنجان
زنجان بر
زنجان رود
زنجانه
زنجانی
زنجب
زنجبار
زنجبان
زنجبه
زنجبیل
زنجبیله
زنجر
زنجرف
زنجره
زنجرو
زنجروی
زنجستان
زنجع
زنجف
زنجفر
زنجفره
زنجفری
زنجفور
زنجفیل
زنجق
زنجل اباد
زنجلان
زنجموره
زنجه
زنجور
زنجوره
زنجی
زنجیر
زنجیراباد
زنجیران
زنجیربلاغ
زنجیرسرای
زنجیره
زنجیری
زنجیل
زنجیلک
زنچه
زنچک
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68