وازگونوازلینوازناوازنیدنوازوپرسوروازوپرسینوازوپروسینوازودیلاتوروازکتومیوازکچوازیوازیدنوازیستنوازیگوازینیدنوازیک قازاریانواژواژ اواییواژالواژانهواژاکواژسکا گورنهواژشواژگاواژگانواژگان فارسیواژگانیواژگاهواژگونواژگون سپهرواژگون شدنواژگون کردنواژگوناندنواژگونهواژگونیواژگونیدنواژنواژنانواژنیتواژهواژه ارزوواژه اگاهیواژه امیختهواژه انگیزهواژه ای است که برای اشاره به فرد گردن کلفت و زورگو استفاده میشودواژه ای برای بیان بیزاری از چیزیواژه ای برای بیان درد یا شگفتیواژه ای برای شگفتیواژه ای که برای اشاره به مدفوع یک حیوان پشمالو از ان استفاده می شودواژه بت