فرهوشیفرهیفرهی اومندفرهی منشفرهیختگانفرهیختگیفرهیختنفرهیختهفرهیزشفرهیستفروفرو اسودنفرو افتادفرو افتادنفرو امدنفرو بردنفرو بردن چیزی از راه گلوفرو بردن غذا به گلوفرو بریزدفرو بستن چشمفرو بلعیدنفرو بیختنفرو پاشیدنفرو پریدنفرو خفتهفرو خوردفرو خوردنفرو خوردن خشمفرو خورده خشمفرو خورنده خشمفرو دریدنفرو دویدنفرو رفتفرو رفتگی در ابفرو رفتگی در وسط لاله گوشفرو رفتگی لاله گوشفرو رفتنفرو رفتن افتابفرو رفتن خورشیدفرو رفتن در ابفرو رفتن ظرففرو رفتن ماهفرو رفتهفرو ریختنفرو ساختنفرو شدنفرو شدن افتابفرو شدن پای دلفرو شکافتنفرو شکستن