زحلسیززحم =زحماتزحمتزحمت انگشتزحمت اوردنزحمت بکشیدزحمت بی حاصلزحمت بیهودهزحمت دادنزحمت دادن به خودزحمت را کم کردنزحمت می کشیدزحمت نمودنزحمت و فشارزحمت کسی داشتنزحمت کشزحمت کشیزحمت کشیدنزحمت کشیدیدزحمه ولادهزحمیدنزحیرزحیر کشیدنزخزخارزخارفزخارف دنیازخانزخاکزخرفزخرفهزخمزخم ا ب کشیدهزخم اب رسیدهزخم اثنی عشرزخم ازمایزخم افتزخم افکندنزخم الوزخم الودزخم انداختنزخم باززخم بدخیمزخم بر زخم افتادنزخم بر گرفتنزخم بربطزخم برداشتنزخم بسترزخم بندی