در همیشه روی یک پاشنه نمی گردددر همین اواخردر همین حالدر همین حددر همین حدوددر همین حیندر همین راستادر هنگدر هوادر هوا زدندر هوا معلق ماندندر هوای الودهدر هوشدر و بامدر و بام و کویدر و تخته به هم خوردندر و تخته را مهر کردندر و جاندر و دافدر واقعدر واقع این شمایید که زندگی من هستیندر وجه حاملدر وجه شمادر وجودمدر وسع امدندر وقتدر وقت حاجتدر وقت مناسبدر وقف داشتندر ولایت هوادر وهله اولدر وی نمیگنجددر ویمدر ک رفتندر کار امدندر کار اوردندر کار بستندر کار بودندر کار خانهدر کار گرفتندر کاری بخصوص تبحر دارددر کتابخانهدر کس دیدندر کسوتدر کسی زدندر کسی یا چیزی اویختندر کشاکشدر کشتی رد و بدل می کننددر کشتی نشستن و با ناخدا جنگیدندر کل