در فتادی کهدر فلسفه سیاسی به عمل کنار کشیدن از ارگان حزب یا پیکره سیاسی گفته می شوددر فکردر فکر چیزی کسی بودندر فکر فرو رفتندر فکرت فرو رفتندر فکنددر فکندندر فینالدر قابلمهدر قال را گذاشتندر قالبدر قالب ریختندر قالب نشستندر قبا رفتندر قبالدر قدرت بودندر قدم وی افتادندر قدیمدر قدیم نامه میبرددر قدیم کار سیمان را میکرددر قدیم کار شکسته بندی را می کرددر قرن شانزدهم انگلستان را اداره میکردنددر قلم امدندر قلم گرفتندر قلم نسخ کشیدندر قلمرو احساساتدر قلک ذهنش جمع شده بوددر قوطی هیچ عطاری یافت نشدندر قید حیاتدر گاوردر گذردر گذرمدر گذشتگاندر گذشته به معنی مهر یا علامت تجاری بوده استدر گذشته مسئول برقراری نظم بوددر گراندر گرد کسی رسیدندر گردن گرفتندر گردن نهادندر گردن کسی خون کسی گشتندر گرماگرمدر گرمای شبدر گریختمدر گشاد افتادندر گشتن دوردر گل یا خمیر گرفتندر گلالهدر گلستانهدر گلو شکستن