در دل گرفتن گفتار ناملایم کسی رادر دل گرفتن کینه کسی رادر دل گنجیدندر دل نشستندر دل کردندر دل کسی گرفتندر دلو شدندر دمدر دم اژدها بودندر دم اژدها یا مار شدندر دم چیزی یا کاری رفتندر دم شدندر دم شیر نان دیدندر دم کسی یا کسانی نشستندر دماغ امدندر دماغ داشتندر دنبالدر دنبال همهدر دنبال کسی افتادندر دندهٔ خلاص گذاشتندر دنده ی خلاص گذاشتندر دنیا زدندر دنیای تو ساعت چند استدر دهان افتادن چیزیدر دهان را چفت کردندر دهان شیر رفتن و امدندر دهان ها افتادندر دهان کسی اب امدندر دهن افتادندر دهن امدن سخندر دهن گرفتن کسی رادر دهن کسی حرفی یا عقیده ای نهادندر دوردست شرقدر دوستی پایدار استدر دویدندر دکان کسی را بستندر دیار غربتدر دیار غریبدر دیده و دل نشستندر دیزی باز است حیای گربه کجا رفتدر دیزی باز است حیای گربه کجا رفته استدر دیزی باز است حیای گربه کجاستدر دیزی باز است حیای گربه کجاست یا کجا رفته استدر دیگ و مانند اندر دین زدندر دیوار گرفتندر ذهن سپردندر ذیلدر ر متلالیدر رابطه با