در دست گرفتن


معنی انگلیسی:
assume, grasp, grip, gripe

پیشنهاد کاربران

- در دست گرفتن ؛تصرف کردن : بعد از خراب البصره ولایت نرماشیر در دست گرفت. ( تاریخ سلاجقه کرمان ) .
( بر روی کار آمدن••• ) بر روی کار آمدن. [ ب َ ی ِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) بروی کار آمدن. روی کار آمدن. ظاهر و نمودار شدن. ( آنندراج ) . درخشیدن. مصدر کار مهمی شدن.
get hold of
take sth in ( one's ) hand
در دست گرفتن:در اختیار آوردن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۵۲ ) .

بپرس