دهن فرهنگدهن گاییدهدهن گشاددهن گندهدهن گیرهدهن گیریدهن لقدهن لق بودندهن لقیدهن مردم نمی شود دوختدهن مصریدهن معشوقدهن کجیدهن کجی کردندهن کژدهن کژ کردندهن کسی اب افتادندهن کسی بازماندندهن کسی بوی شیر دادندهن کسی چاک و بست نداشتندهن کسی چاییدندهن کسی را اب انداختندهن کسی را بستندهن کسی را سرویس کردندهن کسی را شکستندهن کسی را شیرین کردندهن کسی شیرین شدندهن کسی گرم بودندهن کسی لق بودندهن کفدهنادهنا دیویسوندهنابدهناددهنادیدهنادیندهناشدهنت بو شیر میدهدهنت بوی شیر میدهدهنت سرویسدهنتودهنتو ببنددهندرشنبهدهندهدهنش ارد گرفتهدهنش استر دارددهنش بوی شیر میدهدهنش چفت و بست ندارددهنفرهدهنقره