دست و بال بستهدست و بال تنگ بودندست و بال کسی تنگ بودندست و بغلدست و بغل بودندست و بغل رفتندست و بغل شدندست و بغل گشتندست و پادست و پا از کار شدندست و پا افشاندندست و پا اندازاندست و پا بریدهدست و پا بستهدست و پا بوسیدندست و پا پنبه ایدست و پا توی هم رفتندست و پا چلفتیدست و پا زدگیدست و پا زدندست و پا سایدست و پا شکستهدست و پا شکسته بارامدندست و پا گرفتندست و پا گم کردگیدست و پا گیردست و پا گیر شدندست و پا گیریدست و پا نمدیدست و پا نمودندست و پا نهادن چیزی رادست و پا کردندست و پا کوتاهدست و پاتو گم نکندست و پاچه شدندست و پاداردست و پای خود را جمع کردندست و پای خود را گم نکنددست و پای خود را گم کردندست و پای کسی را در پوست گردو گذاشتندست و پایی که بی حرکت باشددست و پر داردست و پنجهدست و پنجه شما درد نکنددست و پنجه نرم کردندست و پنجه نرم کردن با مشکلاتدست و پنجه نرم کردن با کسیدست و تیغ داشتندست و چنگدست و دامان