دست هادست ها روی شهردست های ارامدست های الماسی و کاغذیدست های الودهدست های پشت پردهدست های خالیدست های عربدست و بالدست و بال بازشدندست و بال بستهدست و بال تنگ بودندست و بال کسی تنگ بودندست و بغلدست و بغل بودندست و بغل رفتندست و بغل شدندست و بغل گشتندست و پادست و پا از کار شدندست و پا افشاندندست و پا اندازاندست و پا بریدهدست و پا بستهدست و پا بوسیدندست و پا پنبه ایدست و پا توی هم رفتندست و پا چلفتیدست و پا زدگیدست و پا زدندست و پا سایدست و پا شکستهدست و پا شکسته بارامدندست و پا گرفتندست و پا گم کردگیدست و پا گیردست و پا گیر شدندست و پا گیریدست و پا نمدیدست و پا نمودندست و پا نهادن چیزی رادست و پا کردندست و پا کوتاهدست و پاتو گم نکندست و پاچه شدندست و پاداردست و پای خود را جمع کردندست و پای خود را گم نکنددست و پای خود را گم کردندست و پای کسی را در پوست گردو گذاشتن