دست از قفا واکردندست از قنداق براوردندست از لباس بیرون کردندست از لگام برداشتندست از ماستدست از میان براوردندست از هم بدادندست از همه جا کوتاه شدندست از کار بشدندست از کار داشتندست از کار شدندست از کار نکشیدندست از کار کشیدندست از کاری یا چیزی کشیدن یا برداشتندست از کسی برنداشتندست از کسی داشتندست از کمر بر نداشتندست ازاددست ازچیزی بداشتندست ازمایدست ازماییدست ازکار رفتندست اسراردست اسیادست افتادندست افزاردست افزار باغباندست افسوسدست افشاردست افشاندندست افشاندن بر کسیدست افکندست الماسیدست امتحاندست امردست اموزدست اموز کردندست انابت برداشتندست انداختندست انداختن بروی کاری یا مالیدست انداختن به روی چیزیدست انداختن کسی رادست اندازدست انداز پلهدست اندازیدست اندازی حکامدست اندازی کردندست اندر زدن بهدست اندر کار بودندست اندر کار شدن