بدرالجمالیبدرالدجابدرالدینبدرالدین لؤلؤبدرالزمان قریببدرالملوکبدرالملوک بامدادبدرامبدرامهبدرانیبدراهبدراوردنبدرایبدربهبدرخان پاشابدردبدرد خوردنبدرد داشتنبدرد شدنبدرد نخوربدرد نمیخورهبدرد کسی نشستنبدردبودنبدردنبدرستبدرفتاربدرفتار با خلقبدرفتار و بدخلقبدرفتاریبدرفتاری کردنبدرقهبدرقه کردبدرقه کردنبدرقهیدنبدرگبدرگانبدرگاهبدرگیبدرهبدره ایبدره درمبدروبدروانبدروبهبدرودبدرود بغدادبدرود گفتنبدرود ملکه منبدرود مماتبدرود همخوابه من