بر و بحربر و بر نگاه کردنبر و بیابانبر و روبر وجهبر وجه اجمالبر وجهیبر وفق مرادبر کار رفتنبر کار شدنبر کار گرفتنبر کارگرفتنبر کاروان زدنبر کاری داشتنبر کرسی نشستنبر کس مگوییدبر کسی افتادنبر کسی ظلم روا داشتنبر کنار کردنبر کناره رفتنبر یا به سر چیزی بازشدنبر یاوهبر یک منوالبرئبرابرا برندهبرا پربرا کشتیبراءبرائتبرائت جستنبراءت ذمهبرائت ذمهبرائت ساحتبرائت یافتنبرابانوبرابانوزادهبرابربرابر افتادنبرابر امدنبرابر ایستابرابر ایستاییبرابر ایستهبرابر بابرابر با اصلبرابر بودنبرابر بودن بابرابر پارسیبرابر پارسی ادویهبرابر داشتن