دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٦٥٠
رتبه در دیکشنری
٤,٠٩٠
لایک
٦٧
دیسلایک
١٠
جدیدترین پیشنهادها
٣ سال پیش
٣
خامه: خشت خام: آفتاب آمده است بالا. حالا، حسنی تو خودش پیچ می خورد و دنبال حیوان ها جان می کند تا یک بار خامه از گودال خشتمال ها ببرد سر کوره. ( احمد ...
٣ سال پیش
٤
پاپاسی păpăsi ( اِ ) سکه کم ارزش؛ پول سیاه فرهنگ سخن ( حسن انوری ) پاپاسی pāpāsi پشیز، پول سیاه و کم ارزش ( بیر پاپاسیا دَگمز ) فرهنگ واژگان آذ ...
٣ سال پیش
٦
هرم horm ( اِ ) توده ای از هوای گرم که از چیزی یاجایی منتشر شود: آش داغ که هُرم از آن بر می خاست. فرهنگ سخن ( حسن انوری )
٣ سال پیش
٢
کَلَک : منقل کوچک: عمو بندر، چندک زده است کنار کلک. همسایه ها: احمد محمود
٣ سال پیش
٢
چیتی: معادل وزن یک هشتم یک مثقال شیره: تا غلام ( ( چیتی ) ) شیره را بیندازد و دو قلپ چای روشن بخورد، ( همسایه احمد محمود )
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.