دیکشنری
جدیدترین پیشنهادها
aggravate ( verb ) = بدتر کردن، وخیم تر کردن، دامن زدن به، تشدید کردن، مزید بر علت شدن/خشمگین کردن، خون کسی را به جوش آوردن، اذیت کردن، عصبانی کردن، ...
irritate ( verb ) = aggravate ( verb ) به معناهای : بدتر کردن، وخیم تر کردن، دامن زدن به، تشدید کردن، مزید بر علت شدن/خشمگین کردن، خون کسی را به جوش ...
aggravation ( noun ) = رنجش، آزار، اذیت/عامل عصبانیت، عامل تحریک، عامل تشدید examples: 1 - I've been getting a lot of aggravation at work recently. ...
aggravating ( adj ) = ناراحت کننده، آزار دهنده، تشدید کننده، اعصاب خرد کن، تو مخی مترادف است با کلمه : irritating ( adj ) examples: 1 - The aggra ...
irritating ( adj ) = aggravating ( adj ) به معناهای : ناراحت کننده، آزار دهنده، تشدید کننده، اعصاب خرد کن
جدیدترین ترجمهها
او بیش از پیش از مسئولیت های خود غافل شد.
مجازات باید متناسب با شدت جرم و میزان مقصر بودن مجرم باشد.
افزایش های قیمت متناسب با افزایش های هزینه های تولید هستند.
روح القدس به داوود الهام شد تا این کلمات را به شیوه ای رسالتی ( نبوی ) بنویسد.