پیشنهادهای علی اکبر غلامی (٢٤)
است بزرگ مسی که در آرد را خمیر میکنند
پشنگ به کسر پ و شین در گویش خراسان و منطقه ترشیزی بزرگ ( کاشمر بردسکن . خلیل آباد و کوهسرخ ) به ذرات ترشح آب گفته میشود
لت به فتح. ل . در گویش منطقه کاشمر و بردسکن به معنی همزدن مثلا تخم مرغ را لت کن یعنی با همزن هم بزن
پرسه به ضم پ از ریشه پرس و پرسیدن در گویش منطقه کاشمر و بردسکن مجلس عزای فرد فوت شده . احوال پرسی از بازماندگان متوفی
آخوند ، آخون ، تغییر یافته آه خوان, اشاره به آه و ناله حادثه کربلا
پیوال در منطقه کاشمر و بردسکن به محل خواباندن گله در صحرا در فصل تابستان گفته میشود
شگفت به کسر سین و فتح گاف به معنی مظهر قنات تغییر یافته شکفت ، در گویش مردم منطقه کاشمر و بردسکن به محل نمایان شدن و مظهر قنات شگفت گویند
سلام معنی قلف را که من قبلا فرستادم کلمه مسی اشتباه تایپ شده است اصلاح بفرمایید
کوریک :غوره نشکفته
هلپکه به فتح ه . کسر ل ، ضم پ و تشدید ک دست پاچه شدن . حیرت زده شدن . هنگ کردن
امبز یا امبیز به فتح ا ، سکون م و کسر ب خرمن گندم نشانه گذاری و خط کشی شده در صحرا
در گویش خراسانی به خصوص کاشمر و بردسکن سو بار از دو کلمه سو به معنی طرف ، ریشه و بار مخفف تبار به معنی طرف تبار و اقوام ما . به معنی تخم و نژاد اگر ...
دو بر وزن او ل تغییر یافته دلو در گویش خراسانی از جمله مردم منطقه کاشمر و بردسکن به ظرف جیری یا چرمی گویند که با آن آب میکشیدند و به چهار پایان می ...
چر به ضم. در گویش کاشمر و بردسکن 1 - ادرار کردن بچه 2 - چر کردن : به حالت تیز کردن گوش برای شنیدن صدا . تمرکز صد درصدی برای شنیدن صدا گوشهایش را چ ...
تلنگ به کسر ت و ل فرد . تنها. یکی یکی متضاد در هم تنیده به محصولی که خیلی تنک روییده باشد
کنایه از آدم لاغر آدمی که مانند مرغی لاغر ، هیچ گوشتی ندارد و فقط استخوان دارد
دباغ به معنی آشپز تغییر یافته طباخ در گویش مردم کاشمر و بردسکن در خراسان رضوی به آشپز مراسم عروسی و عزا دباغ میگویند
کنه به کنه هایی که داخل پشم های گوسفندها جا خوش کرده و خیلی درشت شده اند در منطقه کاشمر و بردسکن نارت می گویند
کوند به کسر ک ، فتح و. سکون. ن خربزه نرسیده
قلف به کسر قاف و لام به معنی دیگ میدم درب دار در منطقه کاشمر و بردسکن
در ترشیزی بزرگ به نان جو تنکه به ضم ت و ن و فتح ک می گفته اند احتمالا علت این نامگذاری آن بوده که نان جو نسبت به نان گندم کوچکتر و کوتاهتر بوده است
چادر شب به معنی پارچه ای که در آن رختخواب می بندد هیچ قرابت معنایی ندارد به خصوص که در شب رختخواب را از آن بیرون می آورند و نیز این وسیله کاربردهای د ...
چکنه: از ریشه چک به فتح چ. و سکون ک. در لهجه خراسانی و به طور مشخص در لهجه کاشمر و بردسکن به معنی نوبت . به گله ای که از رمه خرده مالکان تشکیل و به ص ...
الحلق به فتح ا، سکون ل، فتح خ ، کسر ل کت بلند بدون یقه که تا روی ران پا را می پوشاند پدر زمان کشف حجاب رضا خان دستور داد آنرا ببرند و به کت معمولی تب ...