پیشنهادهای رحمان جعفری قوامی (١٢)
٢٢
١ ماه پیش
١
دیگه ( منفی کردن فعل ) مثال:they no longer care اونها دیگه اهمیتی نمیدن
١ ماه پیش
٠
فقط همینو بگم که. . .
٣ سال پیش
٠
کوتاه سخن
٤ سال پیش
٠
اتیکیت سینه، سنجاق سینه
٤ سال پیش
١١
درخور اعتنا
٤ سال پیش
٧
کلمه محظور به معنی' ممنوع' و 'حرام' است و نباید با کلمه محذور که به معنای 'مانع' و 'گرفتاری' است اشتباه گرفته شود. مثال:در محذور واقع شدم. محذور اخل ...
٤ سال پیش
٠
به کارگیری افراد خانواده یا اقوام و نزدیکان در نهادها، ارگان و یا صنفی بدون توجه به صلاحیت و کارکرد آنها
٤ سال پیش
١
سفری پرماجرا و سرشار از رویداد که امیدی به بارگشت شخص نباشد اما این بازگشت رخ دهد. اشاره به داستان ادیسه اثر هومر
٤ سال پیش
١
کاسبکار، کارمند رشوه بگیر
٤ سال پیش
٥
اقدام به پرتاب کسی یا چیزی از پنجره
٤ سال پیش
٠
مزاحم شدن، سرخر شدن
٤ سال پیش
٨
اهمیت پیدا کردن