ترجمههای نیما (٥٥)
٤٤١
٣ سال پیش
I'd better sign off now. Love John.
٠
بهتره که این نامه رو همینجا به پایان ببرم. ( با ) عشق، جان.
٣ سال پیش
She was very sympathetic when I was sick.
١
زمانیکه من مریض شدم او بسیار دلسوزانه رفتار نمود. ( او بود خیلی هم احساس وقتی/کی من بود بیمار. )
٣ سال پیش
He was enormously sympathetic when my father died.
١
زمانیکه پدرم درگذشت او بی اندازه شفیق بود. ( او بود نهمار طور هم احساس وقتیکه/کی مرا پدر مرد. )
٣ سال پیش
We work best in a sympathetic atmosphere.
١
ما در یک فضای همدلانه بهترین شکل از کارمان را ارائه می دهیم. ( ما کار بهترین در یک هم احساس هواکره. )
٢