پیشنهادهای احمد خرمی شورکایی (٦٢)
٥٥
٤ سال پیش
٠
Cheraagh dakooshtenمازنی: کشتن چراغ/خاموش کردن چراغ. ریشه در باورهای زردشتی نیاکان ما که آتش جان دارد و خاموش کردن وی، به مانند کشتن آن است.
٤ سال پیش
٠
مازنی :بی آبرو کردن _ رسوا کردن _ تخطئه کردن
٤ سال پیش
١
شلاقی بزرگ که از گیاهان تلالابی ساخته می شود و با چرخاندن و بازگشتن سریع از مسیر اولیه، صدایی مانند تفنگ می دهد و برای ترساندن گنجشکها در هنگام برداش ...
٤ سال پیش
٢
مازنی: برای بازداشتن کودکان از خوردن
٤ سال پیش
٠
Na Salisbury مازنی: ناراست _ فریبکار _ متضاد سلیس به معنای ساده وروان. فقط در شورکای جویبار به کار می رود
٤ سال پیش
٠
Pe baverden / خجالتی بودن/ مازنی
٤ سال پیش
٠
Pe boorden / دنباله ی چیزی را گرفتن _ گیر دادن
٤ سال پیش
٠
مازندرانی :در مواجهه با چیز کثیف گفته می شود.
٤ سال پیش
-٤
Ayمازندرانی به معنی باز_ دوباره
٤ سال پیش
-١
Eshkel عضله ی پشتی قسمت ران تا پشت زانو
٤ سال پیش
٤
Atti مازندرانی به معنای یکی دیگر
٤ سال پیش
٥
پروانه/ این واژه با زبان گرجی مشترک است
٢