تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنی بُق کردن: در حالت بی حوصلگی و اخم در خود فرورفتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جوال کاه یعنی کیسه ای که داخلش کاه ریخته اند. در زبان فارسی وقتی کسی را به �جوال کاه� تشبیه می کنند، معمولاً منظور این است که سنگین، بی حرکت، یا بی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�پرسان� یعنی با حالت پرسیدن، جوینده، کنجکاو. در کتاب رمان ابله داریم: �پرنس پرسان نگاهش کرد�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

شَلتاق /shal - tāgh/ بی خود سروصدا و غوغا راه انداختن/ یاوه گویی، پرت وپلا گفت/ حرف های بی ربط و شلوغ اما پرهیجان زدن، مخصوصاً وسط بحث یا سخنرانی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�کواس� ( Kvass ) یک نوشیدنی تخمیری سنتی در کشورهای اروپای شرقیه، به ویژه روسیه، اوکراین، بلاروس و لهستان. معمولاً از نان سیاه یا نان چاودار تهیه می ش ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سِتُرد / se - tord / واژه ی �سترد�، گذشته ی فعل ستردن هست. و ستردن یعنی: پاک کردن، زدودن، از بین بردن، محو کردن. در رمان ابله داریم: به کلی آن ها ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در اصل ترکی، قاپق ( Qapıq ) به معنی درِ ظرف یا درپوشه. اما در زبان فارسی، به ویژه در تعبیرهای شاعرانه و محاوره ای، �پای قاپق ماندن� یا �بر قاپق مان ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�سَکَرات� ( جمعِ �سَکره� ) در اصل از ریشه ی عربی �سَکر� میاد و به حالتی گفته می شه که آدم بین هوشیاری و بی هوشی گیر کرده، مخصوصاً در لحظاتِ نزدیک به ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بداغ نوعی چوبی است که از درختی با همین اسم ساخته شده و دارای انعطاف است که از آن برای تنبیه استفاده می کردند. در کتاب ابله از واژه "چوب بداغ" نام ب ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زد مهمیز بر اسب و رفت از نظر یعنی با فشار مهمیز، اسب رو به تاخت واداشت. مهمیز در اسب دوانی جسم تیزیه که به پا می بندن که باهاش بتونن به اسب علامت ب ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ریشه کلمه ملغمه "لغم" هستش که به معنی مخلوط کردن یا درهم آمیختنه و در ادبیات به این معنی به کار برده می شه.