پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
فطانت ذهن : هوشیاری ذهن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 231 ) .
فعال بد : کار های بد . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 236 ) .
فعل جمیل : کار نیک . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 218 ) .
فضیلت فضل : برتری علم . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 23 ) .
فطام یافتن : بازگرفته شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص24 ) .
فضول طبع : یاوه های طبع . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص25 ) .
فضیلت پرور : دانش پرور . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 312 ) .
فضیلت دانایی: برتری دانش . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص109 ) .
فضول جوی : فزون طلب ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص546 ) .
فضول حاجت : فزونی نیاز . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 51 ) .
فضل پرور : دانش پرور . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 312 ) .
فضل تقدم : برتری پیشی جویی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 274 ) .
فضلات عرق : زایده های خون . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص101 ) .
فضالات فضل : بازمانده های فضل . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 6 ) .
فضایل ذات : برتری های ذات . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 24 ) .
فضای هوا: ساحت هوا . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص485 ) .
فصول گفتن : ابواب گویی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 326 ) .
فساد پذیرفتن : تباه شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص264 ) .
فساد ضمیر : تباهی درون . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 522 ) .
فزونی داشتن : برتری داشتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 92 ) .
فساد اندوز : تباه کننده ، شریر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 342 ) .
فساد انگیزی : آشوبگری . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 476 ) .
فریضه دانستن : واجب شمردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 100 ) .
فریزدانی : فره ی ایزدی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص65 ) .
فریاد رسی : یاری گری . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 321 ) .
فریاد بر آوردن : به آواز یاری خواستن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 149 ) .
فرومایگی نفس : پستی نفس . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 205 ) .
فرو گشودن : باز کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 137 ) .
فرو گشودن زیور : از هم باز کردن آن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 95 ) .
فرو گرفتن عنان : کشیدن مهار . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 48 ) .
فر و فرهنگ : شکوه و ادب . ( ( . . و رنگ فرّّ و فر هنگ بر وجنات او لایح ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 109 ) .
فروگرفتن رخت : منتقل شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص496 ) .
فرو شدن پای دل : فرو رفتن پای دل . ( ( شاه را پای دل به گلی فروش که به بیل دهقان نبود. . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 4 ...
فرو خواندن : خواندن . ( ( و هر ساعت فرو می خواند. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص97 ) .
فرو خوردن : بلعیدن ، فرو بردن . ( ( بطی به منقار برگرفت و فرو خورد. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 224 ) .
فرو بیختن : بیختن ، غربال کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 119 ) .
فرو پریدن :پریدن ، به پایین آمدن . ( ( و به این اندیشه از درخت فرو پرید و به نزدیک راسو رفت و سلام کرد. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ د ...
فروبردن نهال : غرس کردن ، نشاندن درخت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 187 ) .
فرو بستن چشم : چشم بر بستن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 401 ) .
فرمودن : دستور دادن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 40 ) .
فرو آسودن : استراحت کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص222 ) .
فرق و تارک : سر، رأس . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص330 ) .
فرق نهادن : جدا کردن ، امتیاز گذاشتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 492 ) .
فرعون وار : مانند فرعون . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 409 ) .
فرق رعایا : گروه های رعیت ها . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 43 ) .
فرط شقاوت : بسیاری بدبختی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 113 ) .
فرصت طلبیدن : مترصد وقت بودن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 216 ) .
فرصت نگاه داشتن : مراقب وقت بودن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 291 ) .
فرصت جستن : مترصد وقت بودن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 456 ) .
فرصت جویی: مترصد وقت بودن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 360 ) .