پیشنهاد‌های زینب میرزایی (٢٣)

بامن نمیسازه . به درد من نمیخوره. بامن جور درنمیاد . هم اندازه ی من نیست

اصل مطلب خلاصه مطلب

خیلی هیجان و اشتیاق داشتن برا انجام کاری یا دیدن ی چیزی:]

ادم خشک و بی احساس

سریع به سرعت باد

ازدست دادن ( به خصوص فرصت یه چیزی )

ازیادم رفت ازذهنم فراموش شد ازذهنم پرید

آخراآخرا دقیقه ۹۰ اخرین لحضه

بالاترازهمه مقام برتر

کنارکشیدن ازپا دراومدن

کاری ازدست من ساخته نیست یا کاری از دست من برنمیاد

زایه نباش زایه بازی درنیار

دهنتو ببند - ساکت باش

درسته؛راسته

میدونم منضورت چیه. .

تاجایی که میدونم؛تاجایی که یادم میاد

کارمن نیست ( یعنی من از عهدم برنمیاد، توانشو ندارم

بسپارش به من. .

وعده ی دروغ گفتن یا دادن

هردفعه به دفعه. . مکرر و

باریکلا

وقت هست. . عجله نکن. . .

وقت زیاده. . . عجله نکن. .