پیشنهادهای ناصر تبریزی (٣٥)
دریاچی: ( دریا ) به علاوه ی پسوند نسبت شغلی ی ( چی ) ناخدا، کشتی بان. برای نمونه: بیت زیر از محمّدحسین ملکیان: دیشب کمی خواب پریشان دیده دریا برخیز ...
کشتی، به نقل از فرهنگ پارسی؛ قیاس کنید با هواپیما.
بی جنبه: بی ظرفیت، بی طاقت.
تهانه: ( تَه ) به علاوه ی پسوند ( آنه ) به معنای آن چه که در ته هر چیزی یا جایی هست، ته مانده؛ مقابل سرانه.
سیاه کردن به معنای فریب دادن نیز هست.
خجالت آور، باعث شرمساری.
ری را - با همین شیوه ی نگارش - نام شعری ست از نیما یوشیج. در شگفت ام که این واژه توسّط عموم و حتّی برخی از شعرای شهره، شبیه ( زیرا ) خوانده شده است ...
قیاس کنید با شبانه روز و ناظر بر همان معانی: شب و روز، بیست و چهار ساعت، مداوم، همیشه و . . .
همراه گرامی، جناب طاهری! جهت وثوق کامل به شعر چاووشی از مهدی اخوان ثالث و توضیح شاعر راجع به کلمه ی مشار مراجعه فرمایید.
ایضاً: مزدشت بُوَد باطلِ سِحری که کند مسخ هان باطلِ سحر آمده، مسحور چرائید؟ مهدی اخوان ثالث
مزدشت، نامی ست که مهدی اخوان ثالث از پیوند دو نام مزدک و زردشت ساخته است: آنچه با مزدشت آن آینه گفت و آنچه زا آتش نه، که از آب شنفت
مخفّف پدر و مادر ، به معنای والدین؛ ساخته ی مهدی اخوان ثالث.
دگر بس آزمودم این و آن را زدم بمبو محک بهمان فلان را مهدی اخوان ثالث
خطّهء طوس و باغتّرهء دیم حاصلش بهترینِ جمله بلاد مهدی اخوان ثالث
کل به ضم کاف عربی به معنای پوست نیز هست. نمونه در شعر چاووشی از مهدی اخوان ثالث: و ما بر بیکرانِ سبز و مخمل گونهء دریا، می اندازیم زورقهای خود را ...
بی پدر به معنای یتیم نیز هست. جهت وثوق به مادّه ی یتیم در لغت نامه مراجعه کنید.
مردگی، مرده بودن، ممات، مقابل زندگانی
کامل شدن چیزی ( لغت نامه دهخدا، ذیل مادّ ی تکمّل به نقل از اقرب الموارد.
یک قالب شعری ست مرکّب از دو چارانه ( رباعی ) که به لحاظ تکمّل مفهوم به یکدیگر دچارند و در اشعار معدودی از شعرای بنام و بی نام بی ذکر نامی برای قالب، ...
آنچه که سبب بی میلی، سر خوردگی و سیری پس از میل و رغبت شود.
گروهی از انسانها که ( زندگی ) شان با ( مردگی ) تفاوتی ندارد. قیاس کنید با سگ سانان، گربه سانان و. . .
خالی به اضافه ی الفِ مبالغه به معنی ی بسیار خالی.
خیال به اضافه ی پسوند آنه به معنی ی شبیه خیال، درخور خیال، منسوب به خیال و. . .
ایضاً، می تواند صفت مفعولی ی مرکّبِ مرخّم به مفهومِ بی آرزو زیسته باشد.
بی هوازی، مرکّب از ( بی هوا زی ) جدا از معنی ی وضع شده، با همین ساختار دستوری، یعنی صفت فاعلی ی مرکّبِ مرخّم می تواند به مفهومِ بی آرزو زندگی کننده ه ...
ناراب به مفهوم آبِ انار نیز هست. قیاس کنید با ناردان به معنی ی دانه ی انار.
سَوت: معیار اعشاری ی گرم در توزین طلاست. نظر فوق الذّکر جناب باقری کاملاً درست است.
ناک بر حسب قاعده، پسوند اسم معناست و استفاده از آن در اسماء ذات خارج از قیاس است. هرچند که نیما و بعد از او شاملو، اخوان و بسیاری دیگر از صفات مرکّب ...
ننا ( نِ نا ) در زبان بابلی الهه ی توالد و تناسل و همسر تموز خدای بهار بود. نقل به مضمون از لغت نامه دهخدا ذیل مادّه ی تموز.
به غیر از معانی ی مطروحه در لغت نامه ها: ترجمه، در علم بدیع نوعی صنعت به شمار می رود که عبارت است از استفاده ی شاعر از دو کلمه ی هم معنی از دو زبان ( ...
غیر از معانی ی ارائه شده در لغت نامه ها: باربار، صفت فاعلی یا مفعولی ی مرکّبِ مرخّم به معنی ی ( بار بارنده ) یا ( بار باریده ) نیز هست. مثال: پایی که ...
چارانه به لحاظ ساختار ( چار، مخفّفِ چهار آنه، پسوند نسبت و شباهت ) قابلیّت اطلاق بر قالب های شعری ی مرکّب از چهار مصراع ( دوبیتی، رباعی و قطعه ) را د ...
در بدیع به صنعتی اطلاق می شود که بر اساس آن کلمات در شعر به مراتب فرود می آیند؛ مانند واژگان تکّه، خرده و سرِ سوزن در این سطر از شعر صدای پای آب از س ...
مستابه یعنی خَمر، شراب، هر نوشیدنی ی سُکرآور
مستابه یعنی خمر، شراب، هر نوشیدنی ی سکرآور