دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٥٦
رتبه در دیکشنری
١٦,١٣٠
لایک
٤
دیسلایک
٠
جدیدترین پیشنهادها
٣ ماه پیش
٠
دوربوس: بوسه یی که از دور با لب و دست فرستاده شود. مثال: من به سویش دوربوسِ دست و لب پرواز می دادم منظومه ی بلندِ سواحلی و خوزیّات، مهدی اخوان ثالث، ...
٣ ماه پیش
٠
دوربوس: بوسه یی که با لب و دست از دور فرستاده می شود. من به سویش دوربوسِ دست و لب پرواز می دادم مهدی اخوان ثالث، کتاب سواحلی و خوزیّات، ص ۲۷
٩ ماه پیش
٠
گشتن در شنزار، کویر و ساحل دریا؛ قیاس کنید با گلگشت.
١١ ماه پیش
٠
برق الماس به چشم زن حاجی خورده بود و بی اختیار پشت دخترش را نیشگان گرفته بود. کتاب طوبا و معنای شب، نوشته ی شهرنوش پارسی پور
١١ ماه پیش
٠
لتک: ماهی ی ریز. لتک ها رو سطح آب می لغزند. کتاب همسایه ها، نوشته ی احمد محمود.
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.