پیشنهادهای ابراهیم مهرابی (٢١)
تُرْنَه=دربختیاری به چم موی بلندزنانه است. ترنه یک واژه هندواریایی است که دردست کمک ۷کشوراروپابی به ریخت نزدیک بهم گویش وردارد. گویش ترنه درزبان یو ...
همان گونه که دوستان دیگر هم نوشته اند: پارتیزان دگرریخت دوواژه پارتی وزدن است. یعنی به شیوه پارتی که شیوه جنگ وگریز بود. یزدگردسوم درنخستین شکست ا ...
درگویش همه بختیاری ها - لرهای گهگیلویه وبویراحمد - فارس ونیزلرهای جنوبی ، تی/تیهْ به چم چشم است. جمع آن هم به دوگونه :تِیام وتییَل گفته می شود.
پیا:دربختیاری به چم مرداست. ( به پسری که دوران نوجوانی رابگذراند ) پیا یل ( نشانه جمع ) =پیایل=مردها
دربختیاری واژه میره به چم شوهراست. همچنین دردیگرگویش های لری - شوشتری ودزفولی . میره یک واژه اوستایی است . میره مخفف میرا ، است. یعنی کسی که جانش ...
دربختیاری ، اشکم ( به کسرالف ) به چم شکم است. دربختیاری ، اندرین به چم دل وروده است. شاید اندرین همان اندرون درپارسی باشد. دربختیاری ، امحا واحشام ...
دربختیاری امعا واحشا ، را ( اندرین ) می گویند. اندرین دربختیاری شایدهمان اندرون درپارسی کنونی باشد.
دربختیاری واژه کر ( به ضم ک ) به چم پسراست. کر*یل ( نشانه جمع ) =پسران کر دا ( مادر ) /پسرمادر=کنایه ازپسری است که مادرش را خیلی دوست دارد. ونیز پسر ...
کر ( به ضم ک ) دربختیاری=پسر کر ( نشانه جمع یل ) =کریل =پسران کر دا ( مادر ) =کنایه ازپسری که مادرش راخیلی دوست می دارد. کر بی دا ( بی مادر ) =کنایه ...
دربختیاری بجای زبانزد ( مثل ) :یربه یرشدن واژه پارسی ( سربه سر ) رابکارمی گیریند. وبه دادوستد ( معامله ) ای گفته می شود، که درآن بهره ویا ضررهردوسوی ...
دربختیاری بجای زبانزد ( مثل ) :یربه یرشدن واژه پارسی ( سربه سر ) رابکارمی گیریند. وبه دادوستد ( معامله ) ای گفته می شود:که بهره وسود هردوطرف یکسان ی ...
دربختیاری به حیاط خانه هَوْش می گویند. بیگمان این از واژهای هندوآریایی یا هندوایرانی است. چندانکه درلاتین هم به خانه/سرا /جایگاه وهمانندآن: هَوْس ...
دربختیاری به زن =زینَه می گویند. وبه دو یا بیشترآن ، زنْگَل ویا زینْگَل گفته می شود. ( ی ل ) و ( گ ل ) نشانه های جمع بستن دربختیاری است .
به کفش درگویش بختیاری :کَوْش می گویند. افزون برآن وپیش ازاین ، بیشتر ( پَوْزار ) که کوچک شده پاافزار پارسی است گفته می شد.
هُو=دربختیاری نشانه سوم شخص مفردغایب است. هونو=آنها
درگویش /زبان بختیاری: خَل ( khal=کج خلی=کجی وَرخلی=کنج/جای دنج/چفت شاید خلی - خلی گاه - خلیگ - خلیج شده است.
دربختیاری : خَل =کج
دربختیاری به نوعی ازبافت خاکی که سفتی آن بین خاک رس وکمرباشدوبه زردی بگراید، زاگ گفته می شود. درزبان اوستایی زاگرو به چم کوه بزرگ است. محمدقزوینی م ...
زاگ =دربختیاری به بافت خاکی یاکانی گفته می شودکه سفتی آن بین کمر وخاک رس باشد. چندانکه دربیشترلغتنامه ها زاج رابازاگ برابرمی دانند.
میرزادربختیاری بیشتربه چم باسواد - دارای توانایی خواندن ونوشتن است. گاهی همراه با واژه ملا هم می آید:ملامیرزا میرکوتاه شده امیر وزاهم کوتاه شده زاده ...
دربختیاری به خیرش یا جهش یا فوران مایع بمعنی اعم آن گویند. مانند:توفنیدن=بفارسی توفان کردن آو توفنید=بفارسی آب توفان کرد سرس اشکست ، خین توفنید=بفار ...