پیشنهادهای ابراهیم مهرابی (١٨)
پیا:دربختیاری به چم مرداست. ( به پسری که دوران نوجوانی رابگذراند ) پیا یل ( نشانه جمع ) =پیایل=مردها
دربختیاری واژه میره به چم شوهراست. همچنین دردیگرگویش های لری - شوشتری ودزفولی . میره یک واژه اوستایی است . میره مخفف میرا ، است. یعنی کسی که جانش ...
دربختیاری ، اشکم ( به کسرالف ) به چم شکم است. دربختیاری ، اندرین به چم دل وروده است. شاید اندرین همان اندرون درپارسی باشد. دربختیاری ، امحا واحشام ...
دربختیاری امعا واحشا ، را ( اندرین ) می گویند. اندرین دربختیاری شایدهمان اندرون درپارسی کنونی باشد.
دربختیاری واژه کر ( به ضم ک ) به چم پسراست. کر*یل ( نشانه جمع ) =پسران کر دا ( مادر ) /پسرمادر=کنایه ازپسری است که مادرش را خیلی دوست دارد. ونیز پسر ...
کر ( به ضم ک ) دربختیاری=پسر کر ( نشانه جمع یل ) =کریل =پسران کر دا ( مادر ) =کنایه ازپسری که مادرش راخیلی دوست می دارد. کر بی دا ( بی مادر ) =کنایه ...
دربختیاری بجای زبانزد ( مثل ) :یربه یرشدن واژه پارسی ( سربه سر ) رابکارمی گیریند. وبه دادوستد ( معامله ) ای گفته می شود، که درآن بهره ویا ضررهردوسوی ...
دربختیاری بجای زبانزد ( مثل ) :یربه یرشدن واژه پارسی ( سربه سر ) رابکارمی گیریند. وبه دادوستد ( معامله ) ای گفته می شود:که بهره وسود هردوطرف یکسان ی ...
دربختیاری به حیاط خانه هَوْش می گویند. بیگمان این از واژهای هندوآریایی یا هندوایرانی است. چندانکه درلاتین هم به خانه/سرا /جایگاه وهمانندآن: هَوْس ...
دربختیاری به زن =زینَه می گویند. وبه دو یا بیشترآن ، زنْگَل ویا زینْگَل گفته می شود. ( ی ل ) و ( گ ل ) نشانه های جمع بستن دربختیاری است .
به کفش درگویش بختیاری :کَوْش می گویند. افزون برآن وپیش ازاین ، بیشتر ( پَوْزار ) که کوچک شده پاافزار پارسی است گفته می شد.
هُو=دربختیاری نشانه سوم شخص مفردغایب است. هونو=آنها
درگویش /زبان بختیاری: خَل ( khal=کج خلی=کجی وَرخلی=کنج/جای دنج/چفت شاید خلی - خلی گاه - خلیگ - خلیج شده است.
دربختیاری : خَل =کج
دربختیاری به نوعی ازبافت خاکی که سفتی آن بین خاک رس وکمرباشدوبه زردی بگراید، زاگ گفته می شود. درزبان اوستایی زاگرو به چم کوه بزرگ است. محمدقزوینی م ...
زاگ =دربختیاری به بافت خاکی یاکانی گفته می شودکه سفتی آن بین کمر وخاک رس باشد. چندانکه دربیشترلغتنامه ها زاج رابازاگ برابرمی دانند.
میرزادربختیاری بیشتربه چم باسواد - دارای توانایی خواندن ونوشتن است. گاهی همراه با واژه ملا هم می آید:ملامیرزا میرکوتاه شده امیر وزاهم کوتاه شده زاده ...
دربختیاری به خیرش یا جهش یا فوران مایع بمعنی اعم آن گویند. مانند:توفنیدن=بفارسی توفان کردن آو توفنید=بفارسی آب توفان کرد سرس اشکست ، خین توفنید=بفار ...