پیشنهاد‌های آزاده (١٤,١٢١)
خیلی خرش میره آدم کله گنده ایه
اون مارو تو این دردسر انداخت
همیشه یه چیزی تو چنتش داره
او همیشه سر دوستانش شیره می مالد
لباسی رو برعکس پوشیدن
لباسی رو برعکس پوشیدن
�احساس همدردی کردن / از چیزی تصور مبهمی داشتن
بجای منم خوش بگذرون
به کسی / چیزی علاقه داشتن
ورق برنده در آستین داشتن
وجدان آسوده داشتن/وجدان راحت داشتن�
قوی باش
هرچه باداباد ، هرچه می خواهد بشود
پاک یادم رفت
پاک یادم رفت
پاک یادم رفت
مثل برق رفتن
مثل برق رفتن
مثل برق رفتن
برو پی کارت
فخر فروختن
با مشت زدن
به کسی چپ چپ نگاه کردن
�تنفس دهان به دهان
دل خود را خالی کردن
اعصاب کسی رو داغون / خرد کردن
اعصاب کسی رو داغون / خرد کردن
از شرش خلاص شو
از شرش خلاص شو
کسی را خوشحال کردن
کسی را ناراحت کردن
دوست آنست که گیرد دست دوست در پریشان حالی و افسردگی
�رد کن بیاد
تعارف نکنید
تعارف نکنید
جَو رو درک کن
با یک نظر عاشق شدن
با یک نظر عاشق شدن
بی ادبی من رو ببخشید
عصبی شدن/کردن
عصبی شدن/کردن
زندگی فراز و نشیب داره
هر کس و ناکسی آن را می داند
هر روز یک شروع دوباره است
به هر قیمتی که شده کاری را انجام دادن
چشماتو درویش کن
�به غلط کردن افتادن
غذای گران خوردن
مثل . . . انداختنش بیرون
�کسی را سخت عصبانی کردن