پیشنهادهای مهدیه مقدم (٩)
٤٢
٢ هفته پیش
٠
به دست آوردن تجربه اولیه، برای اولین بار امتحان کردن
٢ هفته پیش
٠
نفوس بد نزن
٢ هفته پیش
٠
a bell you can't unring
٢ ماه پیش
٠
رها کردن کار، دست برداشتن یا کنار گذاشتن یه کار یا موقعیت، بیخیال شدن
٢ ماه پیش
٠
�از شر یه مشکل یا بار سنگین خلاص شدن� یا �رهایی از یه عادت یا مسئله ای که اذیتت می کنه�
٣ ماه پیش
٠
در رابطه با حالت افراد به معنی�عصبانی بودن� یا �هیجان زده بودن� است.
٣ ماه پیش
٠
خوشگذرونی کردن، شاد بودن، بلند خندیدن You were yucking it up with your friends. داشتی با دوست هات خوش می گذروندی.
٣ ماه پیش
٠
علاقه داشتن I don't really cotton to those people. من خیلی به اون آدم ها علاقه ندارم.
٣ ماه پیش
٠
تمرکز کردن