ترجمههای محمد (٣)
٦
٢ ماه پیش
My kids have rarely seen me flip out—maybe once or twice in their lives.
٠
بچه هام به ندرت عصبانیت من را دیده اند ـ شاید یکی دوبار. در طول عمرشان
٢ ماه پیش
It is impossible to talk to him today; he must have flipped out.
٠
غیرممکن است امروز با او حرف بزنیم؛ حتما از کوره در رفته است.
٢ ماه پیش
The guy just flipped out and started shooting.
١
یارو از کوره در رفت و شروع کرد به تیراندازی