تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آر یعنی وسط آز یعنی کم کمیاب بی نظیر پیدا نشدنی نادر آر آز پسوند آز در مناطق آز اَر بأی جآن زیاد است نام قله کوهی در اورمو قله آز و پسوند رودخانه اَر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قبل از اختراع تفنگ باروتی تفنگ وجود داشت و بادی بود توفولاتماق یعنی تف کردن وقتی انسان متوجه قدرت باد دهان شد با شاخه نی اولین تفنگ را ساخت و در شکار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چاخ بعلاوه ماق ماق یک پسوند توصیفی است مثل باش ماق سر شدن آخ ماق جاری شدن سالماق انداختن یاشاتماق زنده نگه داشتن ساشماق نیش زدن . . . چاخ یا شاخ نبز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اور یعنی سرزمین مو یعنی بهشت اورمو یعنی سرزمین بهشتی اور بعلاوه مان میشه اورمان یعنی جنگل اور بعلاوه خان اورخان یعنی خان سرزمین اوربعلاوه تا اورتا یع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

قاپدی قاشدی ربود فرار کرد اوو قاپدی شکار را ربود اوقاپ رابینده شکار عوقاپ یا عقاب نوشته ذات کلمه را عوض نمی کند عقاب پیر قارتال از فعل قاریماق یعنی پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

آس یعنی بیآویز مان هم پسوند نتوانستن است آت بیانداز آتمان نمی توانی بیاندازی آس بیآویز آسمان نمی توانی بیاویزی فضا و جایی که نمی شود چیزی آویخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

یات یعنی بخواب دراز بکش یاتاق محل خواب و دراز کشیدن مثل اوداق یعنی محل نشستن یاتاقان میشه خواب گاه محلی برای آرامش و آسایش همراه با دراز کشیدن چون خو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دستور یک کلمه تورکیست ا ز دو کلمه دس و دور ساخته شده دورماق یعنی ایستادن و تکان نخوردن در در باران تورکان با وورود حاکم یا پادشاه فرمان دسدور صادر می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ری بمعنی پر پردانه پرمحصول مرغوب ریشه کلمه ریلی دانه درشت ری یعنی شهر حاصل خیز و پر محصول وقتی میگن این خوشه انگور ریلی است یعنی دارای دانه های درشت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داتام یا تاتام دو معنی می ده اول یعنی شیرینم تاتلیام دوم یعنی دادام یا تادام یعنی بچشم مزه کنم داتمالی چشیدنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اُست آلت آست به ترتیب بالا پایین وسط آست یعنی وسط در تورکی خانه های تورکی دو اطاق در طرفین و یک اطاق راه رو وسط داره که به آستانا یا قاوخانا معروف اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گمان من خربوزه خۀر بوزه بوده مثل قار بوز که میشه هندوانه تورکی خۀر یعنی کلا مثل ما میگیم خۀر دوز یعنی کلا نمک خۀر بوزه یعنی بخوری مثل یخه هر کی خر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

هندوانه به تورکی قار پؤز گفته میشه قار یعنی برف بؤز هم یعنی یخ این میوه مثل برف داخل دون دون می باشد و مثل یخ در دهن آب می شود بهترین تشبیه برای یک م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گداخته شدن پولاد و سرخ شدن آن را پول می گویند دمیر پول اولوب یعنی آهن پول شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاناکورا از فیلم سالهای دور از خانه با نقش اولی خانم اوشین وارد ایران شد در یک روز سرد برفی من برای خرید لباس کهنه خارجی یا لته که بتازگی در دهه شصت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پرچمدار دار یک پسوند برای مالکیت است علمدار با اضافه کردن الف به آخر دار شده دارا یعنی مالک وصاحب دارایی پسوند تار در مختار این پسوند صفتی است که با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

معنی یان بسوز فعل امر بسوز از مصدر یانماق یان یعنی کنار پهلو جوار یان به معنی باسن یان به معنی سمت طرف اویان بویان یان پسوند قارشیان روبرویت قیراغ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آچ یا آش در تورکی فعل امر از مصدر آچماق یا آشماق می باشدپسوند آر تبدیل فعل به فعل فاعلی یا اسم فاعلی است آچ آر یا آچار یعنی بازکننده یا باز میکند آچم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قاش به معنی بدو قایی هم به معنی سخره سنگ لقب تورکان نه گانه اوغوز خان که در تورکیه به معنی کایی معروفن روستایی هم در اورومی به نام کایی وجود دارد سول ...