جدیدترین پیشنهادها
جدیدترین ترجمهها
جدیدترین پرسشها
جدیدترین پاسخها
معنی و تفسیر و نقد این رو میگین؟ گاهی آن قدر واقعیت داری که پیشانی ام به یک تکه ابر سجده میبرد به یک درخت خیره میشوم از سنگ ها توقع دادم مهربانی را باران بر کتفم میبارد دست هایم هوا را در آغوش میگیرد شادی پایین تر از این مرتبه است که بگوییم چقدر گاهی آن قدر واقعیت داری که مت صدای فروریختن شانه های سنگی شیطان رت میشنوم.
هر کس در سطح آگاهی خود زندگی می کند زمانی که انسان طالب و مشتاق است خدایان ((فرشتگان)) نیز به او می پیوندند نرم و انعطاف پذیر لطیف باقی می ماند یاد تو کنم دلم به پرواز آید نام تو برم عمر شده باز آید روزی که حدیث عشق آغاز کنم با من در و دیوار به آواز آید
در جمله شاد ی و درخشش ماه، از سر شوق تماشا شدن توسط خورشید بود؛ واژ ه پیشنهادی برای جایگزین برای 'تماشا شدن ' دارید؟
در جمله شادی و درخشش ماه، از سر شوق نگاهه به خاطر سپرده توسط خورشید بود (واژه پیشنهادی برای تماشا شدن نگاهه به خاطر سپرده)