پیشنهادهای Nasser Tafreshi (١٨)
میانه روی کردن، به حد اعتدال انجام دادن
روایت و حدیثی که سلسلۀ سند آن از طریق راویان قابل اعتماد و شیعه دوازده امامی، به معصوم ( ع ) برسد
وتیرت: شیوه، روش
معاصم: دستاویزها، دستگیره ها
جملت: سخن، حکم، قضاوت
املای این کلمه اشتباه است. صحیح آن: مستنسرات بغاث است یعنی کرکسان ضعیف
اوضاع: فرودستان. در مرزبان نامه آمده است: رای آن است که ملک فرمان دهد تا مجمعی غاصّ . . . از صِغار و کِبار و اَوضاع و اَشراف بسازند.
طبیعی بودن صفتی در وجود کسی کاری یا خصلتی به طور ذاتی در وجود کسی بودن
ابریشم فروشی
خز فروشی پوستین خز ساختن پوستین خز فروختن خز، نام حیوانی است کوچکتر از سمور که پوست گرانبهایی دارد
جمع قذی، خاشاک ها
چشم دوخته: کور، نابینا ( و آنچ می گویدکه لشکرِ ما در ولایتِ بیگانه، سرگشته و چشم دوخته و حال نَیازموده باشند. مرزبان نامه، باب هفتم )
سلسله جنبیدن: تحریک کردن، باعث شدن. شاهِ پیلان را از شنیدنِ این حکایت، سلسله بی صبری در درون بجنبید: یعنی شنیدن این ماجرا باعث شد که دل شاه فیل ها بی ...
اِدّاء: گزاردن، رسانیدن اِدّا کردن: منتهی شدن، انجامیدن مبادا که آن حرکت به تَحْریش و تشویش اِدّا کند: یعنی مبادا که آن عمل به فتنه انگیزی و آشوب بین ...
پانِشیب: سرازیری
تَرَغُّب: آرزومندی، خواهانی
خرد شدن تجزیه شدن فروریختن متلاشی شدن
جسم زیاده خواه طبع طمعکار خویشتن آزمند