پیشنهادهای Hasan babaki (٥٥)
مچ بودن یعنی یکی شدن. مچ شو. باهم شدن
پشت سر کسی بدگویی کردن
سایه
بالاترین درجه
جست و جو
طالع
موافقت کن. ملاحظه کن.
بیا
راهنمایی کردن. فرمان دادن
سخن درست و سنجیده
پیچیده. درهم. گره خورده
مخفف چند
قوت به اندازه لازم و روزمره
نوشتن
یاری کننده. کمک دهنده. راهنما
حوصله. تحمل
عاشق
ذکر الهی. ذکر خدا.
دردسر یا سرخر
دنبال کار بودن. پیگیر بودن
بلندی. بالاترین درجه. جای بلند.
فراموش کردن
روزهای سخت و روزهای خوش دنیا و زندگی
روح
پایان کار
باز کردن
باز کردن
باز شدن
جمع شدن گروهی. با هم شدن. یکی شدن. همفکر شدن.
عظمت
ضربه سخت. پاتک زدن. ضربه زدن. چوب لای چرخ کردن
محال. به هیچ وجه. اصلا. ابدا
اصلا. به هیچ وجه. ابدا
شاخ
شیپور.
یک ضرب المثل هست که میگن هر چه ریسیدی پنبه شد. یعنی زحماتت به هدر رفت. دوختن لباس پاره پاره کردن لباس. . . به معنی نیتی که داری با این کارت خراب میشه
نیت داشتن در کاری
تنها
سن کم. کم سن. نوجوانی
زمان
اندیشه. فکر کردن
ارتباط. رابطه
چک کردم
صرفه جویی کردن. جلوگیری کردن
انتن. ردیاب. جستجو کردن
انتن. ردیاب. جستجو کردن
چله. چله گرفتن.
زبان شل نبودن. دهن قرص بودن. رازدار بودن.
فرمان یا دستور
نباید فقط مادیات رو در نظر گرفت. مهربانی کردن. لبخند زدن. خوش اخلاقی کردن. در کل انسانی رفتار کردن در مقابل دیگران