ترجمههای حمید حقانی حقیقی (٦)
میمیرم برای فرصتی که بتونم یارو ( طرف ) رو مشت بارانش کنم.
اگر با بدن خود مانند تخته دارت، رفتار کنید و آن را با عادات بد، بمباران ( مشت باران ) کنید، دیگر ( آنگاه ) نایی ( انرژی ) برای سرگرمی ( و تفریح ) نخو ...
برای سفری مجلل با خدمات کامل که وجدان زیست محیطی شما را اصلاً شرمنده نکند ( آزار ندهد ) ، اقامتگاه ساحلی" آماریلیس Amaryllis" در کلیسای مسیحیان، بارب ...
" ( محمد ) علی" با تکیه دادن به طناب ها و اجازه دادن به " ( جورج ) فورمن" برای زدن ضربات پی در پی ( مشت باران کردنش ) ، مربیان خود و دنیای ورزش را شگ ...
" ( محمد ) علی" به طناب ها تکیه داد و به " ( جورج ) فورمن" اجازه داد تا مشت بارانش کند.
در حالی که دموکرات ها به جان هم افتاده اند ( در حال کوبیدن یکدیگر هستند ) ، " جان مک کین" نامزد گستاخ جمهوری خواهان، در حال پرسه زدن ( گشت زنی ) دور ...