ترجمه‌های حمید حقانی حقیقی (٦)

بازدید
٨٥
تاریخ
١ سال پیش
متن
I am dying for a chance to pummel that guy.
دیدگاه
٠

میمیرم برای فرصتی که بتونم یارو ( طرف ) رو مشت بارانش کنم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Treat your body like a dartboard and pummel it with bad habits, and you won't have energy for fun.
دیدگاه
٠

اگر با بدن خود مانند تخته دارت، رفتار کنید و آن را با عادات بد، بمباران ( مشت باران ) کنید، دیگر ( آنگاه ) نایی ( انرژی ) برای سرگرمی ( و تفریح ) نخو ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
For a full-service luxurious getaway that won't completely pummel your eco-conscience, the Amaryllis Beach Resort in Christ Church, Barbados, West Indies, may be the ticket.
دیدگاه
٠

برای سفری مجلل با خدمات کامل که وجدان زیست محیطی شما را اصلاً شرمنده نکند ( آزار ندهد ) ، اقامتگاه ساحلی" آماریلیس Amaryllis" در کلیسای مسیحیان، بارب ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
Ali shocked his trainers and the sports world by leaning against the ropes and allowing Foreman to pummel him.
دیدگاه
٠

" ( محمد ) علی" با تکیه دادن به طناب ها و اجازه دادن به " ( جورج ) فورمن" برای زدن ضربات پی در پی ( مشت باران کردنش ) ، مربیان خود و دنیای ورزش را شگ ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
Ali leaned against the ropes and allowed Foreman to pummel him.
دیدگاه
٠

" ( محمد ) علی" به طناب ها تکیه داد و به " ( جورج ) فورمن" اجازه داد تا مشت بارانش کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
While the Democrats pummel each other John McCain, the presumptive Republican nominee, swans around the country burnishing his reputation.
دیدگاه
٠

در حالی که دموکرات ها به جان هم افتاده اند ( در حال کوبیدن یکدیگر هستند ) ، " جان مک کین" نامزد گستاخ جمهوری خواهان، در حال پرسه زدن ( گشت زنی ) دور ...